astounding

base info - اطلاعات اولیه

astounding - حیرت انگیز

adjective - صفت

/əˈstaʊndɪŋ/

UK :

/əˈstaʊndɪŋ/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [astounding] در گوگل
description - توضیح

  • آنقدر شگفت‌انگیز که باورش تقریبا غیرممکن است

  • very surprising or shocking


    بسیار شگفت انگیز یا تکان دهنده

  • Webster's try midway through the first half was well-taken coming on the end of an astounding burst by prop Huw Williams-Jones.


    تلاش وبستر در اواسط نیمه اول به خوبی انجام شد که در پایان یک انفجار حیرت انگیز توسط مدافع هوو ویلیامز جونز انجام شد.

  • Their madness gives them superhuman strength and resilience, and they fight with astounding fury and determination.


    جنون آنها به آنها قدرت و انعطاف پذیری فوق بشری می دهد و آنها با خشم و عزم شگفت انگیزی می جنگند.

  • But Christopher was playing happily in hospital last night after making an astounding recovery.


    اما کریستوفر پس از بهبودی خیره کننده، دیشب با خوشحالی در بیمارستان بازی می کرد.

  • One of them constructed the astounding rock-hewn churches at Lalibela.


    یکی از آنها کلیساهای سنگی حیرت‌انگیز را در لالیبلا ساخت.

  • But if you swim only during the day you will hardly ever see the organisms that have created this astounding scene.


    اما اگر فقط در طول روز شنا کنید، به سختی می توانید موجوداتی را ببینید که این صحنه شگفت انگیز را خلق کرده اند.

  • The boy threw out his arm at astounding speed and touched her face.


    پسر با سرعتی خیره کننده بازویش را بیرون انداخت و صورت او را لمس کرد.

  • Quincy has had astounding success as a painter.


    کوئینسی به عنوان یک نقاش موفقیت خیره کننده ای داشته است.

  • The snow-capped summit 2,642 metres high offers astounding views.


    قله پوشیده از برف، با ارتفاع 2642 متر، مناظر شگفت انگیزی را ارائه می دهد.

example - مثال
  • There was an astounding 20 per cent increase in sales.


    رشد خیره کننده 20 درصدی در فروش وجود داشت.

  • The performance was an astounding success.


    اجرا یک موفقیت خیره کننده بود.

  • They can perform astounding mathematical feats in seconds.


    آنها می توانند شاهکارهای ریاضی شگفت انگیزی را در چند ثانیه انجام دهند.

  • an astounding fact/decision/revelation


    یک واقعیت / تصمیم / مکاشفه حیرت انگیز

  • an astounding (= very great) victory/achievement/success


    یک پیروزی/دستاورد/موفقیت خیره کننده (= بسیار بزرگ).

synonyms - مترادف
  • astonishing


    عجیب


  • شگفت آور

  • shocking


    تکان دهنده


  • حیرت آور

  • stunning


    خیره کننده

  • startling


    گیج کننده

  • stupefying


    تکان دادن

  • jolting


    مبهوت کننده

  • flabbergasting


    متحیر

  • dumbfounding


    متلاطم

  • jarring


    چشم انداز

  • blindsiding


    چشم باز کردن

  • dumfounding


    فک انداختن

  • eye-opening


    سرسام آور

  • jaw-dropping


    خارق العاده

  • staggering


    قابل توجه


  • غیر منتظره


  • خردکننده

  • unexpected


    پیش بینی نشده

  • overwhelming


    باور نکردنی

  • unforeseen


    ناگهانی


  • غیر قابل پیش بینی


  • قابل توجه، برجسته، موثر

  • unpredictable


    ناراحت کننده

  • unanticipated


    مزاحم

  • unpredicted


  • striking


  • bewildering


  • unsettling


  • unbelievable


  • disturbing


antonyms - متضاد
  • unsurprising


    جای تعجب نیست

  • expected


    انتظار می رود

  • foreseeable


    قابل پیش بینی

  • predictable


    اجتناب ناپذیر

  • inevitable


    قابل درک

  • understandable


    پیش بینی شده است

  • anticipated


    منطقی

  • logical


    محتمل

  • probable


    واضح


  • پیش بینی کرد

  • predicted


    احتمال دارد


  • پیش بینی

  • forecast


    طبیعی


  • در انتظار

  • foreseen


    قابل انتظار

  • plausible


    فقط قابل انتظار

  • awaited


    غیر منتظره نیست

  • to be expected


    همتراز برای دوره

  • only to be expected


    چیزی که انتظار می رود

  • not unexpected


    روی کارت ها

  • par for the course


    معمولی


  • تکان دهنده

  • on the cards


    آرامش بخش


  • غیر اصلی


  • قابل محاسبه


  • unshocking


  • comforting


  • habitual


  • unoriginal


  • calculable


لغت پیشنهادی

ride

لغت پیشنهادی

stranding

لغت پیشنهادی

ass