converter
converter - مبدل
noun - اسم
UK :
US :
a piece of equipment that changes the form of something especially so that it can be more easily used
تجهيزاتي كه شكل چيزي را تغيير مي دهد، به ويژه به اين ترتيب كه بتوان راحت تر از آن استفاده كرد
ماشین یا وسیله ای که چیزی را به شکل دیگری تغییر می دهد
مشترکین تلویزیون کابلی مبدلی دریافت میکنند که تصاویر را از هم جدا میکند.
ما نگران خرید یک تلویزیون جدید یا حداقل یک جعبه مبدل برای دستگاه فعلی خود هستیم.
مردم باید یک تلویزیون دیجیتال جدید یا یک جعبه مبدل بخرند تا با دستگاه قدیمی خود استفاده کنند.
همچنین امکان خرید جعبه های مبدل با قیمت 200 دلار وجود دارد.
در حال حاضر، تراشه V در یک ست تاپ باکس شبیه به مبدل کابلی قرار دارد.
Anoraks will remember the McLaren went faster but that was without power-sapping catalytic converters.
Anoraks به یاد می آورد که مک لارن سریعتر حرکت کرد اما این کار بدون مبدل های کاتالیزوری کم مصرف بود.
Examples used to illustrate the theme included photographic film and a sectioned catalytic converter.
نمونه های مورد استفاده برای نشان دادن موضوع شامل فیلم عکاسی و مبدل کاتالیزوری مقطعی است.
In addition to better economy diesel cars use cheaper fuel and are no less environmentally-friendly than petrol-engined models fitted with catalytic converters.
علاوه بر اقتصاد بهتر، خودروهای دیزلی از سوخت ارزانتری استفاده میکنند و نسبت به مدلهای بنزینی مجهز به مبدلهای کاتالیزوری، سازگار با محیطزیست نیستند.
خوب، مگر اینکه نوعی مبدل وجود داشته باشد که بتوانم آن را تهیه کنم.
a catalytic converter
یک مبدل کاتالیزوری
evangelist
مبشر
missionary
مبلغ
preacher
واعظ
proselytiserUK
prolytiserUK
proselytizerUS
تبلیغ کننده آمریکا
وزیر
campaigner
مبارز
crusader
جنگجوی صلیبی
propagandist
احیاگر
revivalist
مبشر تلویزیونی
televangelist
کشیش
pastor
انجیل
gospeller
روحانی
clergyman
بانوی روحانی
clergywoman
انجیل کننده
gospeler
سوار مدار
circuit rider
معلم دینی
واعظ تلویزیون
television evangelist
رسول
television preacher
مروج
TV evangelist
معلم
apostle
قاصد
promoter
روحانیت
پیام رسان
herald
قهرمان
clergy
messenger
clergyperson
missioner
