unfaithful

base info - اطلاعات اولیه

unfaithful - بي وفا

adjective - صفت

/ʌnˈfeɪθfl/

UK :

/ʌnˈfeɪθfl/

US :

family - خانواده
faith
ایمان
faithfulness
وفاداری
faithful
با ایمان
faithlessness
بی ایمانی
faithless
بی ایمان
faithfully
صادقانه
google image
نتیجه جستجوی لغت [unfaithful] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unfaithful] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unfaithful] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unfaithful] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unfaithful] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unfaithful] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unfaithful] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unfaithful] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unfaithful] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unfaithful] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unfaithful] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unfaithful] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unfaithful] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unfaithful] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unfaithful] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unfaithful] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unfaithful] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unfaithful] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unfaithful] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unfaithful] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unfaithful] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unfaithful] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unfaithful] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unfaithful] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unfaithful] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unfaithful] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unfaithful] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unfaithful] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unfaithful] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unfaithful] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unfaithful] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unfaithful] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unfaithful] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unfaithful] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unfaithful] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unfaithful] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unfaithful] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unfaithful] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unfaithful] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unfaithful] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unfaithful] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unfaithful] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unfaithful] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unfaithful] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unfaithful] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unfaithful] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unfaithful] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unfaithful] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unfaithful] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unfaithful] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unfaithful] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unfaithful] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unfaithful] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unfaithful] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unfaithful] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unfaithful] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unfaithful] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unfaithful] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unfaithful] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unfaithful] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unfaithful] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unfaithful] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unfaithful] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unfaithful] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unfaithful] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unfaithful] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unfaithful] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unfaithful] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unfaithful] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unfaithful] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unfaithful] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unfaithful] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unfaithful] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unfaithful] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unfaithful] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unfaithful] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unfaithful] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unfaithful] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unfaithful] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unfaithful] در گوگل
description - توضیح

  • کسی که خیانت می کند با کسی که همسر، شوهر یا شریک همیشگی او نیست رابطه جنسی برقرار می کند


  • داشتن رابطه جنسی یا تجربه با فردی که همسر، همسر یا شریک جنسی معمول شما نیست

  • not loyal or able to be trusted


    وفادار نیست یا قابل اعتماد نیست

  • Unfaithful also means having a physical relationship with a person who is not your husband or wife.


    خیانت همچنین به معنای داشتن رابطه فیزیکی با فردی است که زن یا شوهر شما نیست.

  • But it is not at all clear why the female is so often unfaithful.


    اما اصلاً مشخص نیست که چرا زن اینقدر اغلب خیانت می کند.

  • But third women are sometimes unfaithful.


    اما سوم اینکه زنان گاهی اوقات خیانت می کنند.

  • Jeff promised he'd never be unfaithful again.


    جف قول داد که دیگر هرگز خیانت نخواهد کرد.

  • Claudio is the unfaithful, deceitful { friend } who leads Leonardo astray into drinking, gambling and having romantic affairs.


    کلودیو همان {دوست} خیانتکار و فریبکار است که لئوناردو را به مشروب خوردن، قمار و داشتن روابط عاشقانه منحرف می کند.

  • They are building up alternative relationships and are more likely to be unfaithful if the marriage is going badly.


    آنها در حال ایجاد روابط جایگزین هستند و اگر ازدواج بد پیش برود، احتمال خیانت آنها بیشتر است.

  • Why do women stay with unfaithful partners?


    چرا زنان با شرکای خیانتکار می مانند؟

  • All the time she wildly imagines him being unfaithful to her in a thousand trivial ways.


    در تمام مدت او به طرز وحشیانه ای تصور می کند که او به هزاران روش بی اهمیت به او خیانت می کند.

  • He had never once been unfaithful to her nor she to him he would gamble, until now.


    او تا به حال یک بار به او خیانت نکرده بود و نه او به او، او قمار می کرد.

  • He accused me of being unfaithful to him.


    او مرا متهم به بی وفایی به او کرد.

  • Later I found out that my husband was being unfaithful to me.


    بعدها متوجه شدم که شوهرم به من خیانت می کند.

  • Was it possible to be unfaithful yet still love your wife?


    آیا ممکن بود خیانت کنی اما هنوز همسرت را دوست داشته باشی؟

example - مثال
  • Have you ever been unfaithful to him?


    تا حالا بهش بی وفایی کردی؟

  • She divorced her unfaithful husband.


    از شوهر خیانتکارش طلاق گرفت.

  • If a man was unfaithful to me I'd leave him no matter what the circumstances.


    اگر مردی به من خیانت می کرد بدون توجه به شرایط او را ترک می کردم.

  • an unfaithful friend


    یک دوست بی وفا

synonyms - مترادف
  • disloyal


    بی وفا

  • treacherous


    خائنانه

  • faithless


    بی ایمان


  • نادرست

  • perfidious


    آدم حیله گر

  • traitorous


    خائن

  • untrustworthy


    غیر قابل اعتماد

  • deceitful


    فریبنده

  • insincere


    غیر صادقانه

  • treasonable


    بی ثبات

  • fickle


    بازآفرین

  • recreant


    متحول

  • undependable


    ماردار

  • unreliable


    شریر

  • untrue


    دو گذر

  • shifty


    ژانوس صورت

  • snaky


    دو رو

  • wicked


    پشت خنجر زدن

  • double-crossing


    دو طرفه

  • Janus-faced


    از نیت بد

  • two-faced


    دل کاذب

  • back-stabbing


    دوگانه

  • double-dealing


    متقلب


  • دو زمان بندی

  • false-hearted


    ناپایدار

  • duplicitous


    مرتد

  • dishonest


  • two-timing


  • inconstant


  • apostate


  • deceptive


antonyms - متضاد
  • faithful


    با ایمان

  • devoted


    اختصاص داده شده است

  • loyal


    وفادار

  • trustworthy


    قابل اعتماد

  • dedicated


    اختصاصی

  • dependable


    متعهد شد

  • reliable


    ثابت

  • committed


    درست است، واقعی


  • سریع


  • میهن پرست


  • تزلزل ناپذیر

  • patriotic


    ثابت قدم

  • unwavering


    وظیفه شناس

  • steadfast


    عابد

  • unswerving


    پرشور

  • dutiful


    استدلال

  • devout


    مصمم

  • ardent


    پایدار

  • staunch


    متعصب

  • resolute


    محکم


  • استنشاق

  • trusted


    رنگ شده در پشم

  • allegiant


    آبی واقعی

  • passionate


    صادق دل

  • trusty


  • fanatical



  • stanch


  • dyed-in-the-wool


  • true-blue


  • true-hearted


لغت پیشنهادی

bioscope

لغت پیشنهادی

wasted

لغت پیشنهادی

word