golden

base info - اطلاعات اولیه

golden - طلایی

adjective - صفت

/ˈɡəʊldən/

UK :

/ˈɡəʊldən/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [golden] در گوگل
description - توضیح
  • having a bright yellow colour like gold


    دارای رنگ زرد روشن مانند طلایی


  • یک دوره طلایی زمان، دوره ای از خوشبختی یا موفقیت بزرگ است

  • made of gold


    ساخته شده از طلا

  • made of gold


    رنگ طلایی

  • the colour of gold


    خاص، موفق، یا دادن مزیت به کسی


  • سودمند، موفق یا امیدوارکننده

  • advantageous, successful or promising


    رنگی که شبیه طلایی است رنگ زرد؛ قهوه ای روشن گرم

  • of a color that looks like gold; yellow; warm light brown


    در فر از قبل گرم شده به مدت 40 دقیقه بپزید تا طلایی شود.

  • Bake in a pre-heated oven for 40 min until golden.


    رویه ها قبل از ته لعاب قهوه ای می شوند، بنابراین اجازه دهید نان ها بپزند تا رویه ها قهوه ای طلایی شوند.

  • The tops will brown before the glazed bottom so let the buns bake until the tops are a deep golden brown.


    گروه با احساس اشتیاق تماشاگران برای آن دوران طلایی، آن را اجرا کرد.

  • Sensing the audience craving for that golden era the band played it up.


    هر برگ با درخشش طلایی انتخاب شد.

  • Every leaf was picked out in golden radiance.


    یک مجسمه طلایی

  • a golden statue


    نور خورشید طلایی

  • golden sunlight


    من یک بار او را به عنوان یک فرشته با بال های طلایی در خواب دیدم.

  • I once dreamt of her as an angel with golden wings.


example - مثال
  • a golden crown


    یک تاج طلایی


  • مو طلایی

  • miles of golden beaches


    مایل ها سواحل طلایی

  • Bake for ten minutes until the pastry is crisp and golden.


    ده دقیقه بپزید تا شیرینی ترد و طلایی شود.

  • golden memories


    خاطرات طلایی

  • Businesses have a golden opportunity to expand into new markets.


    کسب و کارها فرصت طلایی برای گسترش به بازارهای جدید دارند.

  • Hollywood’s golden boy


    پسر طلایی هالیوود

  • He thinks once he gets the money he'll be golden.


    او فکر می کند وقتی پول را به دست آورد طلایی می شود.

  • If it works this time we’re golden.


    اگر این بار کار کند، ما طلایی هستیم.

  • The walls gleamed golden in the light of the setting sun.


    دیوارها در نور غروب خورشید طلایی می درخشیدند.

  • The whole sky turned golden and red.


    تمام آسمان طلایی و سرخ شد.


  • نور کم رنگ بعد از ظهر طلایی

  • Halfway through the game the striker missed a golden opportunity.


    در نیمه های بازی، مهاجم یک موقعیت طلایی را از دست داد.

  • I realized that this was my golden opportunity to say what I thought.


    متوجه شدم که این فرصت طلایی من برای گفتن آنچه فکر می کنم بود.


  • این یک فرصت طلایی برای شما خواهد بود تا با بت های پاپ خود آشنا شوید.

  • a golden necklace


    یک گردنبند طلایی

  • golden hair/skin


    مو/پوست طلایی


  • روزهای طلایی جوانی ما


  • او جایگاهی در دانشگاه دارد که به او فرصتی طلایی می دهد تا در موضوع مورد علاقه اش تحقیق کند.

  • I like listening to those radio stations that play all the golden oldies (= old popular songs which people still like or which have become liked again).


    من دوست دارم به آن ایستگاه های رادیویی گوش کنم که تمام آهنگ های قدیمی طلایی را پخش می کنند (= آهنگ های محبوب قدیمی که مردم هنوز دوست دارند یا دوباره مورد پسند قرار گرفته اند).


  • روزهای طلایی جوانی

  • They had several golden opportunities (= especially good opportunities) to score.


    آنها چندین موقعیت طلایی (= موقعیت های مخصوصا خوب) برای گلزنی داشتند.

  • Bake about seven minutes, or until golden.


    حدود هفت دقیقه یا تا زمانی که طلایی شود بپزید.


  • یک زنجیر طلایی

synonyms - مترادف
  • blonde


    طلایی

  • flaxen


    کتان


  • طلا


  • رنگ زرد

  • blond


    بلوند

  • gilt


    طلاکاری

  • sandy


    شنی

  • straw


    پوشال

  • tawny


    قهوه ای رنگ

  • yellowish


    مایل به زرد

  • aureate


    aureate

  • gilded


    طلاکاری شده

  • gold-leaf


    برگ طلایی

  • gold-plated


    روکش طلا

  • gold-coloured


    طلایی رنگ

  • tow-coloured


    دو رنگ

  • gold-covered


    با روکش طلا

  • gold-inlaid


    منبت کاری طلا

  • gold-lacquered


    با لاک طلا

  • gold-painted


    طلایی رنگ شده


  • نمایشگاه


  • سبک

  • light-colouredUK


    بریتانیا رنگ روشن

  • bleached


    سفید شده

  • light-coloredUS


    رنگ روشن آمریکا

  • platinum


    پلاتین

  • silvery


    نقره ای

  • fair-haired


    مو روشن

  • towheaded


    یدک کش

  • peroxide


    پراکسید

  • sun-bleached


    آفتاب سفید شده

antonyms - متضاد
  • brunette


    سبزه


  • تاریک


  • سیاه

  • dull


    کدر

  • auburn


    قهوه ای رنگ

  • brunet


    رنگ قهوه ای


  • فندق

  • chestnut


    swart

  • swart


    تیره

  • swarthy


    مات

  • matte


    جت سیاه

  • jet-black


    رنگارنگ انگلستان

  • colouredUK


    تاریک شده

  • darkened


    رنگارنگ آمریکا

  • coloredUS


  • colourfulUK


  • colorfulUS


لغت پیشنهادی

sing

لغت پیشنهادی

bother

لغت پیشنهادی

gemstone