alpine

base info - اطلاعات اولیه

alpine - آلپی

adjective - صفت

/ˈælpaɪn/

UK :

/ˈælpaɪn/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [alpine] در گوگل
description - توضیح
  • relating to the Alps (=a mountain range in central Europe) or to mountains in general


    مربوط به کوه های آلپ (= رشته کوهی در اروپای مرکزی) یا به طور کلی به کوه ها

  • relating to the Alps


    مربوط به کوه های آلپ

  • relating to high mountain areas


    مربوط به مناطق کوهستانی مرتفع

  • a plant that grows naturally in high mountain areas where trees are unable to grow


    گیاهی که به طور طبیعی در مناطق کوهستانی مرتفع می روید که درختان قادر به رشد نیستند

  • relating to high mountains, esp. the Alps (= the highest mountains in Europe)


    مربوط به کوه های مرتفع، به ویژه. آلپ (= بلندترین کوه اروپا)

  • There are splendid views of this great alpine barrier to the south from the twisting road between Urnerboclen and Linthal.


    از جاده پرپیچ و خم بین Urnerboclen و Linthal مناظر باشکوهی از این مانع بزرگ آلپی به سمت جنوب وجود دارد.

  • Perched on the edge of my first alpine bowl other words came to mind too.


    روی لبه اولین کاسه آلپاین من قرار گرفتم، کلمات دیگری نیز به ذهنم خطور کرد.

  • The mountains also prove to be a tourist attraction as some of the mountains experience alpine conditions which leads to ski resorts.


    این کوه ها همچنین یک جاذبه توریستی هستند زیرا برخی از کوه ها شرایط آلپ را تجربه می کنند که منجر به استراحتگاه های اسکی می شود.

  • While the alpine end of the sport needs only cold weather to produce skiable terrain, cross-country must have snow.


    در حالی که انتهای کوهستانی این ورزش فقط به هوای سرد برای تولید زمین قابل اسکی نیاز دارد، کراس کانتری باید برف داشته باشد.

  • At one extreme are pure natural ecosystems like an alpine meadow or a mangrove swamp.


    در یک افراط، اکوسیستم های طبیعی و خالص مانند یک علفزار آلپ یا یک باتلاق حرا قرار دارند.

  • The farms below become dots as you climb and heather, alpine plants and red deer now mark you progress.


    مزارع زیر با بالا رفتن به نقطه تبدیل می شوند و هدر، گیاهان آلپ و گوزن قرمز اکنون پیشرفت شما را نشان می دهند.

  • Guests can experience the outdoors on alpine skis, snowboards, cross-country skis or snowshoes while learning the high-elevation environment.


    مهمانان می توانند در حین یادگیری محیط مرتفع با اسکی آلپاین، اسنوبرد، اسکی کراس کانتری یا کفش های برفی، فضای باز را تجربه کنند.

  • Stoos has a heated open-air swimming pool in summer in alpine surroundings.


    Stoos دارای یک استخر آب گرم در هوای آزاد در تابستان در محیطی کوهستانی است.

example - مثال
  • alpine villages/scenery/plants


    روستاهای کوهستانی / مناظر / گیاهان

  • A wide variety of alpine flowers can be found at all altitudes.


    طیف گسترده ای از گل های آلپ را می توان در تمام ارتفاعات یافت.

  • Alpine ski resorts


    پیست های اسکی آلپاین

  • Our window looked out on a beautiful alpine scene.


    پنجره ما به منظره زیبای کوهستانی نگاه می کرد.

  • Alpine skiing


    اسکی آلپاین

  • an alpine meadow


    یک چمنزار آلپی

synonyms - مترادف

  • بالا

  • mountainous


    کوهستانی

  • soaring


    اوج گرفتن

  • towering


    سر به فلک کشیده

  • aerial


    هوایی

  • elevated


    مرتفع

  • high-altitude


    ارتفاع بالا

  • highland


    ارتفاعات

  • high-reaching


    دست بالا

  • hilly


    تپه ای

  • lofty


    بلند

  • montane


    کوه


  • رنگارنگ

  • rangy


    سنگی

  • rocky


    پوشیده از برف

  • snowcapped


    شیب تند

  • steep


    در ابرها

  • upland


    سنگلاخ

  • in the clouds


    ناهموار

  • craggy


    سریع

  • rugged


    متحرک

  • precipitous


    موج دار

  • rolling


    شیب دار

  • undulating


    ناهموار. ناجور

  • sloping


    برآمده

  • uneven


    خشن

  • bumpy


    ژنده پوش


  • شکسته شده

  • jagged


  • ragged



antonyms - متضاد

  • تخت


  • مرحله

  • mild


    خفیف

  • gentle


    ملایم


  • در حد متوسط


  • صاف

لغت پیشنهادی

idiom

لغت پیشنهادی

busing

لغت پیشنهادی

patricia