artful
artful - هنرمندانه
adjective - صفت
UK :
US :
باهوش در فریب دادن مردم
به روشی هوشمندانه و جذاب طراحی یا انجام شده است
باهوش و ماهر، به خصوص در رسیدن به آنچه می خواهید
باهوش و ماهر، به ویژه در متقاعد کردن، گاهی اوقات بدون اینکه کاملاً صادق باشیم
Even to suggest that efforts he made to expand the labor force by increasing the domestic birth rate would seem slightly artful.
حتی اگر پیشنهاد کنیم که تلاشهایی که او برای گسترش نیروی کار از طریق افزایش نرخ زاد و ولد انجام داده است، کمی هنرمندانه به نظر میرسد.
فیلمنامه اقتباسی هنرمندانه از رمانی از رزا گای است.
او در آن به اندازه خیلی چیزهای دیگر باهوش بود.
Young people from welfare-dependent single-parent families just aren't artful dodgers ready to graduate into serious crime and a moral vacuum.
جوانان خانوادههای تکوالدی وابسته به رفاه، طفرهگرهای ماهری نیستند که آماده فارغالتحصیل شدن در جنایات جدی و خلاء اخلاقی باشند.
او متوجه آرایش ماهرانه، مدل موهای زیبا شد.
artful misrepresentations
تعبیرهای غلط هنرمندانه
To get from original pencil and watercolor drawings to finished rolls of wallpaper took a series of artful steps.
برای رسیدن از نقاشی های اصلی با مداد و آبرنگ به رول های کاغذ دیواری تمام شده، یک سری اقدامات هنرمندانه انجام شد.
اما این چیدمان هنرمندانه تر از آن چیزی است که در نگاه اول به نظر می رسد.
نه، اجازه دهید افرادی مانند ویلیامز توسط حیله های ماهرانه او گرفته شوند!
او باهوش و حیله گر بود و من واقعاً به او اعتماد نداشتم.
او خود را یک سیاستمدار باهوش نشان داده است.
نخست وزیر به شیوه ای بسیار هنرمندانه به پرسش های مصاحبه کننده پرداخت.
His politics was an artful blend of high-minded patriotism and malicious gossip about his opponents.
سیاست او ترکیبی هنرمندانه از میهن پرستی بلندمرتبه و شایعات بدخواهانه در مورد مخالفانش بود.
ماشین آلات به طرز هنرمندانه ای در یک کابینت صیقلی پنهان شده است.
cunning
حیله گری
scheming
نقشه کشی
clever
باهوش
designing
طراحی
sly
حیله گر
tricky
روی حیله و تزویر
wily
زیرک
crafty
فریبنده
shrewd
تیز
devious
هوشمندانه
فریبکار
نامحسوس
guileful
روباهی
subtle
موذی
foxy
ماکیاولیستی
sneaky
حاد
deceitful
محاسبه کردن
Machiavellian
اغوا کننده
acute
تیزبین
astute
هشدار
calculating
عاقل
conniving
تقلب کردن
intelligent
متقلب
sharp-witted
غیر صادقانه
alert
دوگانه
canny
cheating
deceptive
dishonest
disingenuous
duplicitous
ingenuous
اشرافزاده
artless
بی هنر
guileless
بی تزویر
بی گناه
undesigning
بدون طراحی
clumsy
دست و پا چلفتی
dull
کدر
frank
صریح
صادقانه
باز کن
ساده
straightforward
سرراست
unadept
ناآگاه
unskilled
غیر ماهر
untalented
بی استعداد
awkward
بی دست و پا - به شکلی نامناسب
inept
بی منطق
naive
آدم ساده
احمق
unclever
نادان
forthright
بالای تخته
aboveboard
مخلص - بی ریا - صمیمانه
sincere
احمقانه
foolish
سر راست
candid
قابل اعتماد
غیر هوشمند
trustworthy
مستقیم
unintelligent
نادانستن
ignorant
unknowing
