belated
belated - با تاخیر
adjective - صفت
UK :
US :
اتفاق افتادن یا دیر رسیدن
دیرتر از حد انتظار می آید
Their subsequent revival and belated acceptance into the rock fold was one of the period's more surprising reversals.
احیای بعدی آنها و پذیرش دیرهنگام آنها در صخره یکی از شگفت انگیزترین واژگونی های دوره بود.
جان تلاشی دیرهنگام برای عذرخواهی کرد.
یک کیک تولد با 60 شمع با تاخیر به او دادند.
دیروز یه کارت تولد با تاخیر از پسرخاله ام گرفتم.
کارت تولد با تاخیر
البته من از آن استقبال می کنم، اما این یک تبدیل دیرهنگام است.
دیر متوجه شد که او عاشق شخص دیگری است
A belated rush to help is under way complete with the good intentions and hazards that hasty rescues invariably bring.
یک عجله دیرهنگام برای کمک در حال انجام است، با نیت خوب و خطراتی که نجات های عجولانه همیشه به همراه دارد.
در حالی که داشتند چایشان را با تاخیر تمام می کردند که خانم بلانت از راه رسید.
The Revolution certainly marked a belated victory for the policy of Exclusion, and finally established the legislative sovereignty of Parliament.
انقلاب مسلماً یک پیروزی دیرهنگام برای سیاست حذف بود و سرانجام حاکمیت قانونگذاری پارلمان را ایجاد کرد.
او را روی کاپوت ماشین گذاشتم و با تاخیر در مورد مارها به او هشدار دادم.
behindhand
پشت دست
دیر
overdue
عقب افتاده
tardy
ترسناک
delayed
با تاخیر
unpunctual
غیر وقت شناس
پشت
پشت زمان
delinquent
متخلف
latish
لتیش
deferred
به تعویق افتاد
long-delayed
با تاخیر طولانی
postponed
از قلم انداختن
remiss
آهسته. تدریجی
عقب از برنامه
به موقع نیست
دیر دویدن
اواخر روز
گشاد کننده
dilatory
نگه داشت
held up
گیر کرده
long-overdue
پشت هدف
jammed
عقب ماندن
تلفن را قطع کرد
lagging
به عقب
hung up
معوقه
backward
خیلی دیر
in arrears
پرداخت نشده
بالغ
unpaid
mature
زود
inopportune
نامناسب
precocious
زودرس
premature
نابهنگام
unseasonable
وقت شناس
untimely
به موقع
punctual
مایه تاسف
timely
ناخوشایند
ایالات متحده نامطلوب
unsuitable
نامطلوب انگلستان
unfortunate
بی مناسبت
inappropriate
بد انتخاب شده
inconvenient
بد وقت
inauspicious
مالاپروپوس
unfavorableUS
بی فایده
unfavourableUK
دشوار
unpropitious
مشکل ساز
ill-chosen
بی دست و پا - به شکلی نامناسب
ill-timed
مزاحم
mistimed
دردسر ساز
malapropos
زیان آور
inapt
infelicitous
problematic
awkward
bothersome
inexpedient
troublesome
disadvantageous
disturbing