secular

base info - اطلاعات اولیه

secular - سکولار

adjective - صفت

/ˈsekjələr/

UK :

/ˈsekjələ(r)/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [secular] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [secular] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [secular] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [secular] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [secular] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [secular] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [secular] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [secular] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [secular] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [secular] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [secular] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [secular] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [secular] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [secular] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [secular] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [secular] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [secular] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [secular] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [secular] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [secular] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [secular] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [secular] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [secular] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [secular] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [secular] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [secular] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [secular] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [secular] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [secular] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [secular] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [secular] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [secular] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [secular] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [secular] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [secular] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [secular] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [secular] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [secular] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [secular] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [secular] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [secular] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [secular] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [secular] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [secular] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [secular] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [secular] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [secular] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [secular] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [secular] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [secular] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [secular] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [secular] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [secular] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [secular] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [secular] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [secular] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [secular] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [secular] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [secular] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [secular] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [secular] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [secular] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [secular] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [secular] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [secular] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [secular] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [secular] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [secular] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [secular] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [secular] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [secular] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [secular] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [secular] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [secular] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [secular] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [secular] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [secular] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [secular] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [secular] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [secular] در گوگل
description - توضیح
  • not connected with or controlled by a church or other religious authority


    با یک کلیسا یا سایر مقامات مذهبی مرتبط یا کنترل نشده است

  • a secular priest lives among ordinary people rather than with other priests in a monastery


    یک کشیش سکولار در میان مردم عادی زندگی می کند، نه با دیگر کشیشان در یک صومعه


  • ارتباطی با دین ندارد

  • The government is secular.


    حکومت سکولار است.

  • Knowledge is no longer sacred but secular.


    دانش دیگر مقدس نیست بلکه دنیوی است.

  • Harris did all the preliminary research and visited the secular buildings, Pevsner confined himself to churches and medieval domestic buildings.


    هریس تمام تحقیقات اولیه را انجام داد و از ساختمان‌های سکولار بازدید کرد، Pevsner خود را به کلیساها و ساختمان‌های خانگی قرون وسطایی محدود کرد.

  • Without doubt the latter development represents a secular change in the strategic environment of profound importance.


    بدون شک، توسعه اخیر نشان دهنده یک تغییر سکولار در محیط استراتژیک با اهمیت عمیق است.

  • secular music


    موسیقی سکولار

  • The solution might well be an ecumenical link or a secular organisation where we could bring a spiritual dimension.


    راه حل ممکن است یک پیوند جهانی، یا یک سازمان سکولار باشد که در آن بتوانیم بعد معنوی بیاوریم.

  • Twenty-six women from the church and secular press radio and television agencies participated.


    بیست و شش زن از کلیسا و مطبوعات سکولار، آژانس های رادیویی و تلویزیونی شرکت کردند.

  • And he might have added, a special kind of secular salvation.


    و او ممکن است اضافه کرده باشد، نوع خاصی از رستگاری سکولار.

  • Yet the irreligious Jinnah wanted two religious states, while the religious Gandhi would countenance only a united secular state.


    با این حال، جناح بی دین خواهان دو دولت مذهبی بود، در حالی که گاندی مذهبی تنها از یک دولت سکولار متحد حمایت می کرد.

  • The priesthood of central computing has already given way to a secular world of laypeople playing with multiplying microprocessors.


    روحانیت محاسبات مرکزی قبلاً جای خود را به دنیای غیرمذهبی متشکل از افراد عادی داده است که با ریزپردازنده‌های تکثیر شونده بازی می‌کنند.

example - مثال
  • secular music


    موسیقی سکولار

  • We live in a largely secular society.


    ما در یک جامعه عمدتاً سکولار زندگی می کنیم.


  • ما در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که به طور فزاینده‌ای سکولار می‌شود، که در آن مذهب تأثیر کمتر و کمتری بر زندگی روزمره ما دارد.

  • secular education


    آموزش سکولار

  • a secular state


    یک دولت سکولار

  • secular society/music/education


    جامعه سکولار/موسیقی/آموزش

synonyms - مترادف
  • temporal


    زمانی

  • profane


    ناسزا

  • worldly


    دنیوی

  • lay


    قرار دادن

  • unconsecrated


    تقدیس نشده

  • unsanctified


    نامقدس

  • earthly


    زمینی


  • مدنی

  • laic


    لایک


  • مواد

  • laical


    لایکال

  • unsacred


    غیر روحانی

  • nonclerical


    غیر مذهبی

  • nonreligious


    بی دین

  • irreligious


    حالت


  • غیر معنوی

  • unhallowed


    مادی گرا

  • nonspiritual


    غیر کلیسا

  • materialistic


    از این دنیا

  • non-religious


    نفسانی

  • non-church


    زیر قمری


  • فانی

  • terrestrial


    گوشتی

  • mundane


    فیزیکی

  • carnal


  • terrene


  • sublunary


  • earthbound


  • mortal


  • fleshly



antonyms - متضاد

  • دینی


  • مقدس


  • معنوی


  • الهی

  • divine


    خداپسندانه

  • godly


    ذهنی


  • رهبانی

  • monastic


    غیر سکولار

  • nonsecular


    الهیاتی

  • theological


    کلیسایی

  • ecclesiastical


    اعتقادی

  • doctrinal


    کتاب مقدس

  • scriptural


    سلسله مراتبی

  • hierological


    عابد

  • devout


    مبارک

  • hallowed


    پارسا

  • blessed


  • pious


لغت پیشنهادی

occasion

لغت پیشنهادی

retake

لغت پیشنهادی

advocates