allay
allay - آرام کردن
verb - فعل
UK :
US :
If you allay a strong emotion felt by someone such as fear or worry you cause them to feel it less or to feel calm again
اگر احساسات شدیدی مانند ترس یا نگرانی را از بین ببرید، باعث میشوید آن را کمتر احساس کند یا دوباره احساس آرامش کند.
برای اینکه یک احساس منفی قوی تر شود یا یک مشکل کمتر مشکل شود
کلی استدلال می کند که حذف الزام برای کمک به تصمیم گیرندگان ترس ها را کاهش می دهد.
به این ترتیب او می تواند اطلاعات فعلی را با همسرش در میان بگذارد و به رفع ترس او کمک کند.
نشان دادن شناسنامه اش تا حدودی باعث رفع ظن او شد.
اما انگار برای رفع ناامیدی ما، تیمهایی از شیرهای دریایی کنجکاو مدام در نزدیکی کایاکهای ما ظاهر میشوند.
One might well conclude the dismissal was a feint, a hollow gesture to allay perceived public outrage.
به خوبی می توان نتیجه گرفت که اخراج یک ظاهر ظاهری، یک حرکت توخالی برای کاهش خشم عمومی بود.
دولت مشتاق است تا ترس عمومی در مورد ایمنی گوشت گاو را کاهش دهد.
The concessions in the spring parliament of 1340 did not however allay the discontent in the countryside.
امتیازات مجلس بهار 1340 اما نتوانست نارضایتی در روستاها را برطرف کند.
آنها برای رفع نگرانی ها و بلاتکلیفی های خود وقت صرف نکرده اند.
to allay fears/concern/suspicion
برای رفع ترس / نگرانی / سوء ظن
The government is keen to allay the public's fears.
دولت مشتاق است تا ترس مردم را از بین ببرد.
تحقیقات نتوانسته است شبهات را برطرف کند.
دولت در تلاش است تا ترس/نگرانی عمومی در مورد شیوع این بیماری را کاهش دهد.
اعصابم خورد شده بود، اما دیدن او ترسم را از بین برد.
assuage
آرام کردن
soothe
سهولت
کاهش
mitigate
تخفیف دادن
alleviate
کاهش دادن
lessen
مسکن
relieve
آرام
diminish
در حد متوسط
calm
نرم کردن
كاهش دادن
mollify
خلق و خوی
نزول کردن
soften
کدر
palliate
فرو ریختن
temper
تسکین دادن
مرده
dull
رام کردن
quell
آرامش
pacify
صریح
abate
ساکت
appease
ساختن
deaden
آروم باش
subdue
بررسی
lull
سبک کردن
blunt
کوسن
lighten
cushion
aggravate
تشدید - مشدد
exacerbate
تشدید کند
افزایش دادن
intensify
تشدید شود
agitate
به هم زدن
enlarge
بزرگنمایی کنید
incite
تحریک کردن
irritate
تحریک
provoke
هم بزنید
stimulate
ناراحت
نگران بودن
upset
بدتر شود
ملتهب کردن
worsen
ترکیب
inflame
بالا بردن
compound
بزرگ کردن
heighten
تقویت کردن
magnify
تقویت
augment
پیچیده کردن
boost
تمرکز
complicate
توسعه دادن، گسترش
تیز کردن
عمیق تر کردن
amplify
گسترده تر کردن
escalate
sharpen
deepen
widen
