bellow
bellow - زیر
verb - فعل
UK :
US :
با صدایی عمیق فریاد بزند
برای ایجاد صدای عمیقی که یک گاو نر تولید می کند
یک فریاد عمیق بلند
صدای عمیقی که گاو نر می دهد
با صدای بلند فریاد زدن یا (از گاو یا حیوان بزرگ) صدای بلند و عمیق درآوردن
فریادی با صدای بلند یا صدای بلند و عمیقی که گاو یا حیوان بزرگ ایجاد می کند
با صدای بلند فریاد بزنم
ساکت باش! معلم فریاد زد
او مقصر است و من آن را ثابت خواهم کرد! شارپتون فریاد زد.
او نیمه مرده بود، منشین آنجیما فریاد زد.
سپس داور شروع به سوت زدن کرد و به من داد.
گاهی اوقات صدای آنها در دوردست ها در خط ساحلی به تعداد بسیار زیاد شنیده می شود.
در دیگر واشنگتن، جمهوری خواهان برای پوست سر او فریاد زدند.
اصلاً فکر نمیکردم که تایپیست جوان و زیبا که یک بار در گوش من فریاد بزند.
افسر مسئول از طریق بلندگو دستورات را صدا می کرد.
کانتور به بلندگوی تلفن دمید.
هنگامی که کشاورز مایع را روی زخم ها می ریخت، آنها با صدای بلند فریاد می زدند و او را با لگد بیرون می کردند.
آنها به او فریاد زدند که متوقف شود.
آیا باید در گوش من فریاد بزنی؟
مربی از کناره دستورات را صدا کرد.
فریاد زد: «برو اینجا!»
فریاد نکش و گوش کن!
‘Run!’ he shouted.
فریاد زد: فرار کن!
او به پسر فریاد زد که از دیوار پایین بیاید.
او به سمت پنجره دوید و کمک خواست.
او به من فریاد زد که بس کنم.
وقتی تیم وارد زمین شد، همه تشویق کردیم.
معلم فریاد زد: ساکت!
او یک بار هم صدایش را برای ما بلند نکرد.
با درد و عصبانیت به زمین افتاد.
او در حال دویدن بود و دستورات را فریاد می زد.
ساکت باش! معلم در سراسر اتاق فریاد زد.
ما می توانستیم صدای گروهبان را بشنویم که به سربازانش دستور می دهد.
گاو نر از درد فریاد زد.
او دم از عصبانیت داد.
زمزمه ملایم او تبدیل به یک دم قدرتمند شد.
من این را باور نمی کنم! پیرمرد فریاد زد.
فریاد
فریاد زدن
roar
غرش
holler
غرغر کردن
bawl
خلیج
bay
زوزه کشیدن
howl
زنگ زدن
گریه کردن
گریه کن
رعد و برق
shriek
پارس سگ
thunder
صدا زدن
bark
ناله
vociferate
یاوپ
wail
رونق
yawp
کاتروال
yelp
شیپور
وای
caterwaul
clamourUK
growl
جیغ
trumpet
غوغا کردن
whoop
بری
clamourUK
clamorUS
screech
هالو
ululate
سلام
blare
bluster
bray
clamorUS
halloo
hollo
نجوا
whimper
ناله
ساکت باش
praise
ستایش
compliment
تعریف و تمجید
mutter
غرغر کردن
آه
شیرین صحبت کردن
sweet-talk
سر خوردن
glide
ثابت
خوشحال باش
واضح صحبت کن
زمزمه کردن
mumble
چانتر
chunter
غر زدن
grumble
توهین
slur
لکنت زبان
stammer
پرسه زدن
ramble
ناله کردن
whine
لکنت
stutter
ساختن
maunder
مغشوش
garble
پهپاد
drone
مافله
gabble
غرش
maffle
نامشخص بیان
murmur
babble
grunt
rumble
utter indistinctly