brutalize

base info - اطلاعات اولیه

brutalize - وحشیانه کردن

verb - فعل

/ˈbruːtəlaɪz/

UK :

/ˈbruːtəlaɪz/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [brutalize] در گوگل
description - توضیح

  • آنقدر بر کسی تأثیر بگذارد که احساسات عادی انسانی خود را از دست بدهد


  • رفتار ظالمانه یا خشونت آمیز با کسی


  • رفتار ظالمانه و خشونت آمیز با کسی

  • to act cruelly and violently toward someone


    رفتار ظالمانه و خشونت آمیز نسبت به کسی

  • There is something about coal mining that seems to brutalize a place.


    چیزی در مورد استخراج زغال سنگ وجود دارد که به نظر می رسد یک مکان را وحشیانه می کند.

  • Many of the prisoners were brutalized by soldiers.


    بسیاری از زندانیان توسط سربازان مورد خشونت قرار گرفتند.

  • Young men are often brutalized by their experiences in jail.


    مردان جوان اغلب به خاطر تجربیات خود در زندان مورد خشونت قرار می گیرند.

  • He had been brutalized in prison and become cynical.


    او در زندان مورد خشونت قرار گرفته بود و بدبین شده بود.

  • Slavery brutalized its victims, but it also corrupted its masters.


    برده داری قربانیان خود را وحشیانه می کرد، اما اربابان خود را نیز فاسد می کرد.

  • Racial violence began again when law enforcement officers brutalized peaceful civil rights protestors.


    خشونت نژادی دوباره زمانی آغاز شد که افسران مجری قانون معترضان مسالمت آمیز حقوق مدنی را مورد خشونت قرار دادند.

  • Literacy can be gained by brutalizing the imagination.


    سواد را می توان با وحشیانه کردن تخیل به دست آورد.

  • Not one of the nurses apologized or indicated in any way that they had been brutalizing the patient.


    هیچ یک از پرستاران عذرخواهی نکرد یا به هیچ وجه نشان نداد که بیمار را وحشیانه کرده است.

example - مثال
  • soldiers brutalized by war


    سربازان وحشیانه در جنگ

  • The prisoners were brutalized and deprived of basic rights.


    زندانیان مورد خشونت قرار گرفتند و از حقوق اولیه محروم شدند.

  • The police in that country routinely brutalize prisoners.


    پلیس در آن کشور به طور معمول زندانیان را مورد خشونت قرار می دهد.

  • As a society we brutalize ourselves when we hurt our own members.


    به عنوان یک جامعه، وقتی به اعضای خود صدمه می زنیم، خودمان را وحشیانه می کنیم.

synonyms - مترادف
  • maltreat


    بدرفتاری


  • سو استفاده کردن

  • mistreat


    سوء استفاده - بدرفتاری

  • mishandle


    سوء مدیریت

  • manhandle


    دستگیره

  • bully


    گردن کلفت

  • misuse


    سوء استفاده


  • صدمه

  • harm


    عذاب

  • torment


    در اطراف پرسه زدن

  • ill-treat


    به هم ریختن

  • ill-use


    زخمی کردن


  • ماول


  • بد رفتار کن

  • injure


    در مورد ضربه زدن

  • maul


    آزار


  • آزار و اذیت


  • به اطراف بکوب

  • molest


    ظلم کردن

  • persecute


    اشتباه


  • اصابت

  • oppress


    ضرب و شتم


  • ضربه

  • hit


    خشن کردن


  • برخورد تقریبی


  • تقریبا رسیدگی کنید


  • کتک زدن


  • انجام دادن




antonyms - متضاد
  • aid


    کمک


  • کمک کند


  • humaniseUK

  • humaniseUK


    humanizeUS

  • humanizeUS


    لطفا


  • خوب رفتار کن


  • محافظت


  • سود


  • توجه داشتن به


  • احتکار

  • hoard


    صرفه جویی


  • گرامی داشتن

  • cherish


    بناز پروردن

  • pamper


    افتخار ایالات متحده

  • honorUS


    توجه


  • گنج

  • treasure


    HonourUK

  • honourUK


    نگهبان


  • حفظ


  • بهتر کردن


  • ثابت

  • fix


    بهبودی یافتن

  • mend


    دسته زن

  • womanhandle


    حمایت کردن


  • دفاع


  • پرورش دادن، پروردن

  • foster


    احترام

  • revere


    درمان

  • cure


    حیوان خانگی

  • pet


    favourUK

  • favourUK


لغت پیشنهادی

holly

لغت پیشنهادی

shredder

لغت پیشنهادی

I