racial

base info - اطلاعات اولیه

racial - نژادی

adjective - صفت

/ˈreɪʃl/

UK :

/ˈreɪʃl/

US :

family - خانواده
race
نژاد
racism
نژاد پرستی
racist
نژاد پرست
multiracial
چند نژادی
google image
نتیجه جستجوی لغت [racial] در گوگل
description - توضیح
  • relating to the relationships between different races of people who now live in the same country or area


    مربوط به روابط بین نژادهای مختلف مردمی است که اکنون در یک کشور یا منطقه زندگی می کنند

  • relating to the various races that humans can be divided into


    مربوط به نژادهای مختلفی است که انسان ها را می توان به آنها تقسیم کرد

  • to do with a person’s race or colour


    برای انجام دادن با نژاد یا رنگ یک فرد

  • based on someone's perceived race especially in a way that is unfair or harmful; or based on policies, behaviours, rules, etc. that result in unfair or harmful treatment of people because of their perceived race


    بر اساس نژاد درک شده کسی، به ویژه به روشی که ناعادلانه یا مضر است. یا بر اساس سیاست ها، رفتارها، قوانین و غیره که منجر به رفتار ناعادلانه یا مضر با افراد به دلیل نژاد درک شده آنها می شود.

  • happening between people of different races


    بین افراد نژادهای مختلف اتفاق می افتد

  • relating to race or to someone's perceived race


    مربوط به نژاد یا نژاد شخصی است

  • of or involving a particular race or different races


    از یا شامل یک نژاد خاص یا نژادهای مختلف است

  • Los Angeles County has over 150 racial and ethnic groups in it.


    شهرستان لس آنجلس دارای بیش از 150 گروه نژادی و قومی در آن است.


  • ما از همه شما با هر پیشینه نژادی استقبال می کنیم.

  • On the field the racial barriers are coming down.


    در میدان، موانع نژادی در حال پایین آمدن هستند.

  • Lots of ethnic and racial cracks.


    بسیاری از شکاف های قومی و نژادی.

  • But this has led anthropologists to exaggerate the motes of racial difference and to ignore the beams of similarity.


    اما این امر باعث شده است که انسان شناسان در مورد تفاوت های نژادی اغراق کنند و پرتوهای شباهت را نادیده بگیرند.

  • Other reactions have concentrated on the issue of the interplay between inner-city decay and racial disadvantage in contemporary Britain.


    واکنش‌های دیگر بر موضوع تأثیر متقابل بین پوسیدگی درون شهری و آسیب‌های نژادی در بریتانیای معاصر متمرکز شده‌اند.

  • Some people complained of racial discrimination in the way housing was allocated.


    برخی از مردم از تبعیض نژادی در نحوه تخصیص مسکن شکایت داشتند.

  • Some would call it a racial divide.


    برخی آن را شکاف نژادی می نامند.

  • racial equality


    برابری نژادی

  • The event is designed to promote racial harmony.


    این رویداد برای ترویج هماهنگی نژادی طراحی شده است.

  • Local police deny that have used racial profiling when stopping motorists.


    پلیس محلی استفاده از پروفایل نژادی را در هنگام توقف رانندگان رد می کند.

  • The heads of civil rights organizations that gathered for the announcement praised Flagstar for making real racial progress.


    رؤسای سازمان‌های حقوق مدنی که برای اعلام این خبر گرد هم آمده‌اند، از Flagstar برای پیشرفت واقعی نژادی ستایش کردند.

  • A black street-sweeper; they have a racial situation.


    یک ماشین رفتگر خیابانی سیاه; آنها وضعیت نژادی دارند.

  • It can also imply that all the experiences and aspirations of their members are exhausted by the fact of racial subordination.


    همچنین می تواند دلالت بر این داشته باشد که تمام تجربیات و آرزوهای اعضای آنها با واقعیت تبعیت نژادی از بین رفته است.

  • Racial violence used to be commonplace on the streets of the city.


    خشونت نژادی در خیابان های شهر امری عادی بود.

example - مثال
  • racial hatred/prejudice/tension/violence


    نفرت نژادی/تعصب/تنش/خشونت

  • racial equality


    برابری نژادی

  • They have pledged to end racial discrimination in areas such as employment.


    آنها متعهد شده اند که به تبعیض نژادی در زمینه هایی مانند اشتغال پایان دهند.

  • racial minorities


    اقلیت های نژادی

  • a person’s racial origin


    منشاء نژادی یک فرد


  • جامعه هویت مذهبی دارد تا نژادی.

  • There is growing sensitivity about sexual and racial stereotypes in children's literature.


    حساسیت فزاینده ای در مورد کلیشه های جنسی و نژادی در ادبیات کودک وجود دارد.

  • He struggled to overcome racial prejudice.


    او برای غلبه بر تعصب نژادی تلاش کرد.

  • The killings came at the end of a week of racial violence.


    این قتل در پایان یک هفته خشونت نژادی رخ داد.

  • racial discrimination/prejudice


    تبعیض/تعصب نژادی

  • The law has done little to prevent racial inequality.


    قانون برای جلوگیری از نابرابری نژادی کم کاری کرده است.

  • She accused another contestant of using a racial slur against her.


    او یکی دیگر از شرکت کنندگان را به استفاده از توهین نژادی علیه خود متهم کرد.

  • He had a vision of a society living in racial harmony.


    او تصوری از جامعه ای داشت که در هماهنگی نژادی زندگی می کرد.


  • ما در مورد تنوع نژادی و تساهل زیاد صحبت می کنیم.

  • At that time racial tensions were rising, locally and throughout the country.


    در آن زمان تنش‌های نژادی در سطح محلی و سراسر کشور در حال افزایش بود.

  • They are members of a racial minority.


    آنها اعضای یک اقلیت نژادی هستند.

  • Please state your name age marital status and racial identity.


    لطفا نام، سن، وضعیت تأهل و هویت نژادی خود را ذکر کنید.

  • racial discrimination/equality


    تبعیض نژادی/برابری

  • They lived in a racially mixed neighborhood.


    آنها در محله ای با نژادهای مختلف زندگی می کردند.

synonyms - مترادف

  • قومی

  • tribal


    قبیله‌ای


  • فرهنگی

  • ethnological


    قوم شناسی

  • ethnical


    ملی


  • شجره نامه ای

  • genealogical


    ژنتیکی


  • مربوط به نژاد

  • race-related


    اجتماعی

  • societal


    خانوادگی

  • familial


    خانواده


  • اجدادی


  • گروه

  • ancestral


    سنتی


  • بومی


  • سبک زندگی


  • مردم



antonyms - متضاد
  • nonracial


    غیر نژادی

  • nonethnic


    غیر قومی


  • جهانی


لغت پیشنهادی

rationalizing

لغت پیشنهادی

conjugate

لغت پیشنهادی

Afrikaner