greatly
greatly - تا حد زیادی
adverb - قید
UK :
US :
عظمت
بسیار یا بسیار زیاد
بسیار زیاد، مخصوصاً برای نشان دادن میزان احساس یا تجربه چیزی استفاده می شود
خیلی زیاد
اکثر آنها آن را یک شر می دانستند، اگرچه راه های پیشنهادی برای مبارزه با این شرایط بسیار متفاوت بود.
دانشجویان از سخنان پروفسور آنوین بسیار سرگرم شدند.
پولی که برای ما فرستادید بسیار قدردانی شد.
Judging the character capacity and collateral of a particular firm is aided greatly by the use of commercial credit services.
استفاده از خدمات اعتباری تجاری به قضاوت در مورد شخصیت، ظرفیت و وثیقه یک شرکت خاص کمک زیادی می کند.
ما از بازی بسیار لذت بردیم.
منتقدان می گویند که ارقام گزارش بسیار اغراق آمیز است.
من فکر می کنم همه ما از دانش و تجربه هلن بهره زیادی برده ایم.
I was greatly impressed by the high level of commitment to the achievement of success by everyone that I met.
سطح بالایی از تعهد به دستیابی به موفقیت توسط همه کسانی که ملاقات کردم بسیار تحت تأثیر قرار گرفتم.
ثبت نام در دوره های مقدماتی زمین شناسی در دهه گذشته بسیار افزایش یافته است.
The significantly lower plasminogen activator activity of malignant ascites is associated with greatly increased concentrations of plasminogen activator inhibitor-1.
فعالیت فعال کننده پلاسمینوژن به طور قابل توجهی پایین تر آسیت بدخیم با افزایش شدید غلظت مهارکننده فعال کننده پلاسمینوژن-1 همراه است.
برای سال های متمادی، مزایای سیستم گران قیمت بسیار بیشتر از معایب آن بود.
The filtering effects are greatly reduced.
اثرات فیلترینگ تا حد زیادی کاهش می یابد.
ما بسیار متأسفیم که باعث دردسر و ناراحتی شما شده ایم.
من فکر نمیکنم که این نوع قرارداد بیع نامیده شود یا خیر، اهمیت زیادی ندارد.
واکنش مردم به این فیلم بسیار متفاوت بوده است.
خطر بسیار افزایش یافته است
کمک شما بسیار قدردانی خواهد شد.
The reports were greatly exaggerated.
گزارش ها بسیار اغراق آمیز بود.
خیلی متاسفم که حقیقت را نگفتم.
نوازندگی پیانو او بسیار پیشرفت کرده است/بسیار پیشرفت کرده است.
Her piano-playing has improved greatly.
نوازندگی پیانو او بسیار پیشرفت کرده است.
بسیار
enormously
بسیار زیاد
hugely
به شدت
vastly
بطور قابل توجهی
considerably
به طور مشخص
immensely
به طور قابل ملاحظه
markedly
با قدرت
قابل توجه
exceedingly
به طور جدی
فوق العاده
mightily
خیلی زیاد
remarkably
به وفور
بخصوص
tremendously
به طور گسترده
دور
abundantly
به صورت تاریخی
عمیقا
extensively
واقعا
به میزان قابل توجهی
monumentally
بطور قابل ملاحظه ای
profoundly
به طور قابل ملاحظه ای
از نظر نجومی
sizably
با تاکید
sizeably
بی اندازه
substantially
appreciably
astronomically
emphatically
immeasurably
اندکی
مقدار کمی
negligibly
بطور ناچیز
nominally
به صورت اسمی
تاحدی
inconsiderably
بطور غیر قابل ملاحظه ای
insignificantly
به طور ناچیز
اصلا
کاملا
نسبتا
بسیار
به طور نسبی
passably
قابل عبور
مقداری
moderately
منطقی
reasonably
منصفانه
به صورت مقایسه ای
comparatively
در حاشیه
marginally
یک جور هایی
kinda
پسندیدن
متوسط
mediumly
کمی
به هیچ وجه
ایش
تا حدی
ish
یک سایه
در محدوده
within limits
