greatly

base info - اطلاعات اولیه

greatly - تا حد زیادی

adverb - قید

/ˈɡreɪtli/

UK :

/ˈɡreɪtli/

US :

family - خانواده
greatness
عظمت
great
عالی
google image
نتیجه جستجوی لغت [greatly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [greatly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [greatly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [greatly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [greatly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [greatly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [greatly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [greatly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [greatly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [greatly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [greatly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [greatly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [greatly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [greatly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [greatly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [greatly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [greatly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [greatly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [greatly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [greatly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [greatly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [greatly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [greatly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [greatly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [greatly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [greatly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [greatly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [greatly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [greatly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [greatly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [greatly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [greatly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [greatly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [greatly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [greatly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [greatly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [greatly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [greatly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [greatly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [greatly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [greatly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [greatly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [greatly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [greatly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [greatly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [greatly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [greatly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [greatly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [greatly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [greatly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [greatly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [greatly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [greatly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [greatly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [greatly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [greatly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [greatly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [greatly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [greatly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [greatly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [greatly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [greatly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [greatly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [greatly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [greatly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [greatly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [greatly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [greatly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [greatly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [greatly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [greatly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [greatly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [greatly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [greatly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [greatly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [greatly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [greatly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [greatly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [greatly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [greatly] در گوگل
description - توضیح

  • بسیار یا بسیار زیاد


  • بسیار زیاد، مخصوصاً برای نشان دادن میزان احساس یا تجربه چیزی استفاده می شود


  • خیلی زیاد

  • Most saw it as an evil, although the ways suggested to combat the condition varied greatly.


    اکثر آنها آن را یک شر می دانستند، اگرچه راه های پیشنهادی برای مبارزه با این شرایط بسیار متفاوت بود.

  • The students were greatly amused by Professor Unwin's remark.


    دانشجویان از سخنان پروفسور آنوین بسیار سرگرم شدند.

  • The money you sent us was greatly appreciated.


    پولی که برای ما فرستادید بسیار قدردانی شد.

  • Judging the character capacity and collateral of a particular firm is aided greatly by the use of commercial credit services.


    استفاده از خدمات اعتباری تجاری به قضاوت در مورد شخصیت، ظرفیت و وثیقه یک شرکت خاص کمک زیادی می کند.

  • We greatly enjoyed the play.


    ما از بازی بسیار لذت بردیم.

  • Critics say that the report's figures are greatly exaggerated.


    منتقدان می گویند که ارقام گزارش بسیار اغراق آمیز است.

  • I think we have all benefited greatly from Helen's knowledge and experience.


    من فکر می کنم همه ما از دانش و تجربه هلن بهره زیادی برده ایم.

  • I was greatly impressed by the high level of commitment to the achievement of success by everyone that I met.


    سطح بالایی از تعهد به دستیابی به موفقیت توسط همه کسانی که ملاقات کردم بسیار تحت تأثیر قرار گرفتم.

  • Enrollment in introductory geology courses has increased greatly in the past decade.


    ثبت نام در دوره های مقدماتی زمین شناسی در دهه گذشته بسیار افزایش یافته است.

  • The significantly lower plasminogen activator activity of malignant ascites is associated with greatly increased concentrations of plasminogen activator inhibitor-1.


    فعالیت فعال کننده پلاسمینوژن به طور قابل توجهی پایین تر آسیت بدخیم با افزایش شدید غلظت مهارکننده فعال کننده پلاسمینوژن-1 همراه است.

  • For many years, the benefits of the expensive system greatly outweighed the disadvantages.


    برای سال های متمادی، مزایای سیستم گران قیمت بسیار بیشتر از معایب آن بود.

  • The filtering effects are greatly reduced.


    اثرات فیلترینگ تا حد زیادی کاهش می یابد.

  • We greatly regret having caused you so much trouble and inconvenience.


    ما بسیار متأسفیم که باعث دردسر و ناراحتی شما شده ایم.

  • I do not think that it matters greatly whether this kind of contract is called a sale or not.


    من فکر نمی‌کنم که این نوع قرارداد بیع نامیده شود یا خیر، اهمیت زیادی ندارد.

example - مثال
  • People's reaction to the film has varied greatly.


    واکنش مردم به این فیلم بسیار متفاوت بوده است.

  • a greatly increased risk


    خطر بسیار افزایش یافته است

  • Your help would be greatly appreciated.


    کمک شما بسیار قدردانی خواهد شد.

  • The reports were greatly exaggerated.


    گزارش ها بسیار اغراق آمیز بود.

  • I greatly regret not having told the truth.


    خیلی متاسفم که حقیقت را نگفتم.

  • Her piano playing has greatly improved/has improved greatly.


    نوازندگی پیانو او بسیار پیشرفت کرده است/بسیار پیشرفت کرده است.

  • Her piano-playing has improved greatly.


    نوازندگی پیانو او بسیار پیشرفت کرده است.

synonyms - مترادف

  • بسیار

  • enormously


    بسیار زیاد

  • hugely


    به شدت

  • vastly


    بطور قابل توجهی

  • considerably


    به طور مشخص

  • immensely


    به طور قابل ملاحظه

  • markedly


    با قدرت


  • قابل توجه

  • exceedingly


    به طور جدی


  • فوق العاده

  • mightily


    خیلی زیاد

  • remarkably


    به وفور


  • بخصوص

  • tremendously


    به طور گسترده


  • دور

  • abundantly


    به صورت تاریخی


  • عمیقا

  • extensively


    واقعا

  • far


    به میزان قابل توجهی

  • monumentally


    بطور قابل ملاحظه ای

  • profoundly


    به طور قابل ملاحظه ای


  • از نظر نجومی

  • sizably


    با تاکید

  • sizeably


    بی اندازه

  • substantially


  • appreciably


  • astronomically


  • emphatically




  • immeasurably


antonyms - متضاد

  • اندکی


  • مقدار کمی

  • negligibly


    بطور ناچیز

  • nominally


    به صورت اسمی


  • تاحدی

  • inconsiderably


    بطور غیر قابل ملاحظه ای

  • insignificantly


    به طور ناچیز


  • اصلا


  • کاملا


  • نسبتا


  • بسیار


  • به طور نسبی

  • passably


    قابل عبور


  • مقداری

  • moderately


    منطقی

  • reasonably


    منصفانه


  • به صورت مقایسه ای

  • comparatively


    در حاشیه

  • marginally


    یک جور هایی

  • kinda


    پسندیدن


  • متوسط

  • mediumly


    کمی


  • به هیچ وجه


  • ایش

  • a bit


    تا حدی

  • ish


    یک سایه


  • در محدوده




  • within limits


لغت پیشنهادی

unreasonable

لغت پیشنهادی

judge

لغت پیشنهادی

speech