incubator
incubator - ماشین جوجه کشی
noun - اسم
UK :
US :
a piece of hospital equipment into which very small or weak babies are put to keep them alive and warm
قطعه ای از تجهیزات بیمارستانی که نوزادان بسیار کوچک یا ضعیف را در آن قرار می دهند تا آنها را زنده و گرم نگه دارد
ظرف گرم شده برای گرم نگه داشتن تخم ها تا زمان بیرون آمدن آنها (=تولد پرندگان جوان)
an organization which helps new businesses to develop by giving them office space services, and equipment and providing them with business and technical advice
سازمانی که با دادن فضای اداری، خدمات و تجهیزات و ارائه مشاوره های تجاری و فنی به کسب و کارهای جدید برای توسعه کمک می کند.
a company or organization that provides help and support for new companies, especially ones using advanced technology or the Internet
شرکت یا سازمانی که برای شرکتهای جدید، بهویژه شرکتهایی که از فناوری پیشرفته یا اینترنت استفاده میکنند، کمک و پشتیبانی میکند
a container that has controlled air and temperature conditions in which a weak or premature baby (= one which was born too early) can be kept alive
ظرفی که شرایط هوا و دمای کنترل شده دارد که در آن یک نوزاد ضعیف یا نارس (= نوزادی که خیلی زود به دنیا آمده است) را می توان زنده نگه داشت.
a device for keeping birds' eggs at the correct temperature to allow young birds to develop until they break out of the shell
دستگاهی برای نگهداری تخم پرندگان در دمای مناسب به پرندگان جوان تا زمانی که از پوسته بیرون بیایند رشد کنند.
an organization that helps people to start new companies, especially ones involved with advanced technology
سازمانی که به افراد کمک میکند تا شرکتهای جدید، بهویژه شرکتهایی که با فناوری پیشرفته درگیر هستند، راهاندازی کنند
یکی از برنامه ریزان شهری گفت که اسکوندیدو به عنوان یک شهر جوجه کشی شناخته شده است.
اینها از لانه خارج شدند و در داخل یک انکوباتور بیرون آمدند.
دیدن او در حالی که برای اولین بار در یک دستگاه جوجه کشی دراز کشیده بود، تجربه ای منحصر به فرد بود.
د.، ممکن است تا چهل و پنج سالگی در آن انکوباتور معدنی باشید.
او در انکوباتور بعدی در بیمارستان گای برای اولین قربانی دین بان بود.
دهان این ماهی ها بزرگ است و انکوباتورهای دهانی هستند که نرها حامل تخم ها هستند.
With customary caution, he is keeping his options open while the issue is still in the political incubator.
با احتیاط مرسوم، او گزینه های خود را در حالی که موضوع هنوز در انکوباتور سیاسی است باز نگه می دارد.
موتور محرک باید در خارج از انکوباتور نصب شود تا از هرگونه اثر گرمایش موضعی جلوگیری شود.
نوزاد آنها آنقدر کوچک بود که سه هفته را قبل از رفتن به خانه در انکوباتور گذراند.
The university has a business incubator to foster technology start-ups.
این دانشگاه یک انکوباتور کسب و کار برای تقویت استارت آپ های فناوری دارد.
an incubator unit
یک واحد جوجه کشی
brooder
پرورش دهنده
محیط بد
non-conducive environment
محیط غیر مساعد
