bizarre
bizarre - عجیب و غریب
adjective - صفت
UK :
US :
بسیار غیر معمول یا عجیب
بسیار عجیب و غیرعادی
عجیب و غیر معمول
شخصیت هایی که آردن خلق می کند اغلب عجیب و غریب و گاهی عجیب هستند.
ازدواج این دو ستاره به همان اندازه که کوتاه مدت بود عجیب بود.
وودز در شرایط بسیار عجیبی ناپدید شد و هیچ اثری از او پیدا نشد.
The bizarre circumstances of her early life left her with a scatter-shot education and an early talent for embellishing the truth.
شرایط عجیب و غریب اوایل زندگی او را با تحصیلات پراکنده و استعداد اولیه برای زینت دادن حقیقت به ارمغان آورد.
تماشای این فیلم مانند دیدن یک سری رویاهای عجیب و دقیق است که درست قبل از سحر است.
It was bizarre - if we took longer than five minutes in the bathroom we had to explain why to our manager.
عجیب بود - اگر بیش از پنج دقیقه در حمام می ماندیم، باید دلیل آن را برای مدیرمان توضیح می دادیم.
A bizarre interpretation occurred to him.
تعبیر عجیبی به ذهنش خطور کرد.
اولین و شاید عجیبترین رشته، زمینهای با عنوان تاریخ طراحی است.
آنها نه تنها کمی متفاوت هستند، بلکه ظاهری عجیب دارند.
نیمی از سرگرمی کار کردن است که در آن واقعیت عجیب و غریب از فانتزی واقع گرایانه جدا می شود!
bizarre religious sects
فرقه های مذهبی عجیب
آنها عجیب ترین داستان ها را درباره او تعریف می کنند.
a bizarre situation/incident/story
یک موقعیت/حادثه/داستان عجیب
bizarre behaviour
رفتار عجیب و غریب
او نظرات کاملاً عجیبی را مطرح کرد.
او به شکلی عجیب از آنجا رفت.
کل وضعیت را بسیار عجیب دیدم.
خیلی فیلم عجیبی است
یک وضعیت عجیب
آن مهمانی برای من خیلی عجیب بود!
فرد
عجیب
کنجکاو
eccentric
عجیب و غریب
peculiar
غیر معمول
outlandish
خارق العاده
queer
غیرطبیعی
بی نظیر
خنده دار
fantastic
گروتسک
abnormal
شگفت آور
weird
مفرد
offbeat
طنز
بی رویه
grotesque
رازآلود
ludicrous
گیج کننده
singular
رام
comical
توپ عجیب و غریب
irregular
قابل توجه
mystifying
غیر قابل پاسخگویی
perplexing
غیر قابل توضیح
rum
غیر متعارف
oddball
غیر منتظره
نا آشنا
unaccountable
atypical
freakish
inexplicable
unconventional
unexpected
unfamiliar
معمولی
commonplace
عادی
طبیعی
مرسوم
هر روز
منظم
میانگین
مشترک
آشنا
سنتی
وانیل
vanilla
دنیوی
mundane
جلگه
plain
غیر استثنایی
customary
غیر قابل توجه
unexceptional
کلیشه ای
unremarkable
منثور
stereotypical
معمول
prosaic
استاندارد
مسیر اصلی
روال
mainstream
ساده
باتلاق استاندارد
میانه راه
bog-standard
وانیلی ساده
اجرا شده از آسیاب
middle-of-the-road
اجرا از آسیاب
plain vanilla
run-of-the-mill