bead

base info - اطلاعات اولیه

bead - مهره

noun - اسم

/biːd/

UK :

/biːd/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [bead] در گوگل
description - توضیح

  • یکی از مجموعه‌ای از تکه‌های کوچک، معمولا گرد، شیشه، چوب، پلاستیک و غیره که می‌توانید روی یک نخ ببندید و به عنوان جواهرات بپوشید.


  • یک قطره کوچک مایع مانند آب یا خون


  • یک قطعه کوچک، رنگی و اغلب گرد از پلاستیک، چوب، شیشه و غیره که سوراخی از آن وجود دارد. معمولاً برای ساخت جواهرات به همراه تعداد زیادی ریسمان روی آن قرار می گیرد

  • a very small amount of liquid


    مقدار بسیار کمی مایع


  • یک تکه کوچک و اغلب گرد از پلاستیک، چوب، شیشه یا مواد دیگر که سوراخی در آن وجود دارد، که برای ساختن زیورآلاتی مانند گردنبند روی یک رشته قرار می‌گیرد.

  • Beads of moisture have formed on the inside of the window.


    دانه های رطوبت در داخل پنجره تشکیل شده است.

  • Mardi Gras goods can be purchases at the 707 W.. Main St. store starting at $ 1 for beads.


    کالاهای Mardi Gras را می توان در فروشگاه 707 W.. Main St. خریداری کرد که برای مهره ها از 1 دلار شروع می شود.

  • In several instances hearths associated with workshop waste products were found particularly for the production of glass beads and bronze jewellery.


    در چندین مورد، اجاق‌های مرتبط با ضایعات کارگاهی، به‌ویژه برای تولید مهره‌های شیشه‌ای و جواهرات برنزی یافت شد.

  • Women in a riot of beads, bandannas and provocative bustles followed to centre nave.


    زنان در شورشی از مهره‌ها، نوارها و شلوغی‌های تحریک‌آمیز به سمت شبستان مرکزی حرکت کردند.

  • Oxfam says it wasn't aware of a warning about the beads, issued seven months ago.


    آکسفام می‌گوید از هشداری که هفت ماه پیش در مورد این مهره‌ها صادر شده بود، اطلاعی نداشت.

  • Captures may damage it and the beads of glue exposed to the air may lose some of their stickiness.


    گرفتن ممکن است به آن آسیب برساند و دانه های چسب در معرض هوا ممکن است مقداری چسبندگی خود را از دست بدهند.

example - مثال
  • a necklace of wooden beads


    یک گردنبند از مهره های چوبی

  • A bead curtain separated the two rooms.


    پرده مهره ای دو اتاق را از هم جدا می کرد.

  • In one of the pews a woman was fingering her beads.


    در یکی از نیمکت ها زنی مهره هایش را انگشت می زد.

  • There were beads of sweat on his forehead.


    دانه های عرق روی پیشانی اش بود.

  • Little beads of blood seeped out from a cut on her cheek.


    دانه های کوچکی از خون از بریدگی روی گونه اش بیرون زد.

  • One of the police officers drew a bead on the gunman and fired.


    یکی از افسران پلیس مهره ای روی مرد مسلح کشید و تیراندازی کرد.

  • A strand of coral beads hung round her neck.


    رشته ای از مهره های مرجانی به گردنش آویزان بود.

  • She threaded the beads carefully.


    مهره ها را با دقت نخ کرد.

  • He wore a string of wooden beads.


    او یک رشته مهره های چوبی به سر داشت.

  • She wore a necklace of brightly coloured wooden beads.


    او گردن بندي از مهره هاي چوبي رنگارنگ بر سر داشت.

  • Beads of sweat stood out on his forehead.


    دانه های عرق روی پیشانی اش برجسته بود.

  • She fingered the beads of her rosary.


    به مهره های تسبیحش انگشت زد.

  • fig. Beads of sweat formed on his forehead as he worked in the sun.


    شکل. وقتی زیر نور خورشید کار می کرد، دانه های عرق روی پیشانی او شکل گرفت.

synonyms - مترادف

  • رها کردن

  • blob


    لکه

  • droplet


    قطره

  • bubble


    حباب

  • dot


    نقطه

  • drip


    چکه کردن

  • driblet


    دریبلت

  • glob


    کره

  • globule


    گلبول

  • pearl


    مروارید


  • اشک

  • dewdrop


    قطره شبنم


  • غلات

  • particle


    ذره

  • speck


    لکه. خال

  • teardrop


    قطره اشک


  • لوبیا

  • dab


    ضربه زدن

  • pea


    نخود


  • شلیک کرد


  • دریبل زدن

  • dribble


    توپ


  • جام

  • gobbet


    گلوله

  • pellet


    پریل

  • drib


    کروی

  • prill


    جرم

  • spheroid


    توده


  • سرماخوردگی

  • lump


  • trickle


antonyms - متضاد
  • lot


    مقدار زیادی

لغت پیشنهادی

domestic

لغت پیشنهادی

displays

لغت پیشنهادی

series