aisle

base info - اطلاعات اولیه

aisle - راهرو

noun - اسم

/aɪl/

UK :

/aɪl/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [aisle] در گوگل
description - توضیح
  • a long passage between rows of seats in a church plane theatre etc or between rows of shelves in a shop


    گذری طولانی بین ردیف‌های صندلی‌های کلیسا، هواپیما، تئاتر و غیره یا بین ردیف‌های قفسه‌های یک مغازه

  • a long narrow space between rows of seats in an aircraft cinema, or church


    یک فضای طولانی و باریک بین ردیف صندلی های هواپیما، سینما یا کلیسا


  • یک فضای طولانی و باریک بین ردیف قفسه های یک مغازه بزرگ

  • a long narrow space between rows of seats in an aircraft theater church etc., or between the rows of shelves in a store


    یک فضای طولانی و باریک بین ردیف‌های صندلی در هواپیما، تئاتر، کلیسا و غیره یا بین ردیف‌های قفسه‌های یک فروشگاه


  • فضای باریک طولانی بین ردیف‌های قفسه‌ها در یک فروشگاه بزرگ که برای اشاره به خود قفسه‌ها نیز استفاده می‌شود.

  • the long narrow space between rows of seats in a plane cinema, theatre, etc.


    فضای باریک طولانی بین ردیف صندلی ها در هواپیما، سینما، تئاتر و غیره.

  • An aisle of steps ran through the room front to back.


    راهرویی از پله ها از جلو به عقب در اتاق می گذشت.

  • We paraded down the aisle, tapping loudly with our canes and shouting and whistling to the crowd.


    ما در راهرو رژه رفتیم و با عصای بلندمان ضربه زدیم و برای جمعیت فریاد زدیم و سوت زدیم.

  • Last year the musical had the audience dancing in the aisles so tickets are selling fast.


    سال گذشته موزیکال تماشاگران را در راهروها به رقصیدن درآورد، بنابراین بلیط ها به سرعت فروخته می شوند.

  • Across the bleachers, the Oregon band puts down its instruments and starts dancing in the aisles.


    در سراسر بلیچرها، گروه اورگان سازهای خود را زمین می گذارد و شروع به رقصیدن در راهروها می کند.


  • پریمو دستش را روی انعکاس خودش و صندلی خالی طرف مقابل راهرو تکان می دهد.

example - مثال
  • an aisle seat (= in a plane or train)


    صندلی راهرو (= در هواپیما یا قطار)

  • Coffee and tea are in the next aisle.


    قهوه و چای در راهروی بعدی هستند.

  • She looked radiant as she walked down the aisle on her father’s arm.


    او در حالی که روی بازوی پدرش در راهرو قدم می زد درخشان به نظر می رسید.

  • She soon had us rolling in the aisles.


    او به زودی ما را مجبور کرد که در راهروها غلت بزنیم.

  • The two countries are often on opposite sides of the fence when it comes to climate change.


    هنگامی که صحبت از تغییرات آب و هوایی به میان می آید، این دو کشور اغلب در دو طرف حصار قرار دارند.

  • There are arguments on both sides of the aisle.


    در دو طرف راهرو بحث هایی وجود دارد.


  • در آن سوی حصار خشم نسبت به اصلاحات وجود دارد.

  • It is a proposal approved by people on both sides of the political fence.


    این پیشنهادی است که توسط مردم دو طرف حصار سیاسی تایید شده است.

  • Would you like an aisle seat or would you prefer to be by the window?


    آیا می خواهید یک صندلی راهرو داشته باشید یا ترجیح می دهید کنار پنجره باشید؟

  • You'll find the shampoo and the soap in the fourth aisle from the entrance.


    شامپو و صابون را در راهروی چهارم از ورودی پیدا خواهید کرد.

  • Shopping online means you avoid the crowded supermarket aisles.


    خرید آنلاین به این معنی است که از راهروهای شلوغ سوپرمارکت اجتناب کنید.

  • the frozen food/home baking, etc. aisle


    راهرو غذای منجمد/پخت خانگی و غیره

  • The grocery aisles are stocked with everyday brands, priced very competitively.


    راهروهای خواربارفروشی با مارک های روزمره، با قیمت بسیار رقابتی عرضه می شوند.

  • I always ask for an aisle seat not a window seat.


    من همیشه یک صندلی در راهرو می خواهم، نه یک صندلی در پنجره.

  • The stewardess came down the aisle serving drinks.


    مهماندار از راهرو پایین آمد و نوشیدنی سرو کرد.

synonyms - مترادف
  • corridor


    راهرو

  • gangway


    باند

  • lane


    مسیر


  • گذر

  • passageway


    گذرگاه


  • پیاده رو

  • walkway


    شریان

  • artery


    خیابان

  • avenue


    پاکسازی

  • clearing


    دوره


  • خروج

  • egress


    ورود

  • hallway


    افتتاح

  • ingress


    راه رفتن


  • دنباله


  • جاده

  • way


    کوچه

  • pathway


    سالن


  • آلبوم عکس


  • پیاده راه


  • گذرگاه طاقدار

  • alley


    مسیر پیاده روی


  • مسیر یدک کش


  • راه

  • footway


    گردهمایی

  • arcade


  • footpath


  • alleyway


  • towpath


  • byway


  • concourse


antonyms - متضاد

لغت پیشنهادی

mountain

لغت پیشنهادی

letterhead

لغت پیشنهادی

volcano