articulation
articulation - مفصل بندی
noun - اسم
UK :
US :
عمل تولید صدا یا گفتن کلمات
the expression of thoughts or feelings in words
بیان افکار یا احساسات در کلمات
مفصلی که امکان حرکت را فراهم می کند
روشی که در آن کلمات را تلفظ می کنید یا صداها را تولید می کنید
نحوه بیان احساسات و ایده های خود و غیره
in something that consists of two or more parts, the way in which the parts are joined and able to move in relation to each other
در چیزی که از دو یا چند قسمت تشکیل شده است، نحوه اتصال قطعات و امکان حرکت نسبت به یکدیگر
نقطه ای که دو استخوان به هم متصل می شوند تا حرکت کنند
تماس دندان های فک بالا با دندان های فک پایین
نحوه تلفظ کلمات، به ویژه. در آواز خواندن
بیان توانایی تشخیص و تولید نت های جداگانه است.
این گزارش حاوی بیانیه ماموریت آژانس است.
I found the Sanctus, though essentially vigorous, perfunctory in its lack of subtlety in emphasis and articulation.
من Sanctus را یافتم، اگرچه اساساً نیرومند است، اما از نظر فقدان ظرافت در تأکید و بیان، آشکار است.
clear articulation
بیان روشن
Contesting articulations of musical practices could as a rule now arise only at the level of consumption.
در حال حاضر، قاعدتاً میتوان گفت که مضامین رقابتی شیوههای موسیقی تنها در سطح مصرف به وجود میآید.
شماره بیست و پنج، برای خطاهای بیانی جریمه نکنید.
او در مدرسه برای بیان و درک مطلب درمان شد.
Lipatti s performance possesses a clarity of articulation, a depth of sonority and an energy that shine through the crackly recording.
اجرای لیپاتی دارای وضوح بیان، عمق صدا و انرژی است که از طریق ضبط ترقه می درخشد.
این یک بافر پاسخ را به کار می گیرد که پیام ترجمه شده را بیان می کند.
بیان نظریه او
این خواننده سخت روی بیان واضح هر نت کار کرد.
زبان و دندان هر دو ارگان های مفصلی هستند.
همانطور که او بیشتر شراب می نوشید، فن بیان او آسیب می دید.
یک خواننده خوب باید فن بیان خوبی داشته باشد (= روشی واضح برای تلفظ کلمات).
utterance
بیان
ارتباط
بیانیه
speaking
صحبت كردن
سخن، گفتار
vocalisationUK
vocalisationUK
vocalizationUS
صداگذاری ایالات متحده
verbalization
کلامی کردن
voicing
صداگذاری
enunciation
اعلام
صحبت
pronunciation
تلفظ
talking
صحبت کردن
diction
دیکشنری
venting
هواگیری
اشاره
uttering
بر زبان آوردن
mouthing
دهان
saying
گفتن
speech-making
گفتار سازی
ترکیب بندی
زبان
oratory
سخنوری
rhetoric
لفاظی
speechification
گفتاری
speechifying
سخن گفتن
speechmaking
سخنرانی
wordcraft
wordcraft
oral communication
ارتباط شفاهی
spoken communication
ارتباط گفتاری
spoken language
زبان گفتاری
disconnection
قطع ارتباط
mispronunciation
تلفظ اشتباه