banner

base info - اطلاعات اولیه

banner - بنر

noun - اسم

/ˈbænər/

UK :

/ˈbænə(r)/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [banner] در گوگل
description - توضیح
  • a long piece of cloth on which something is written, often carried between two poles


    یک تکه پارچه بلند که روی آن چیزی نوشته شده است که اغلب بین دو قطب حمل می شود


  • یک باور یا اصل


  • یک پرچم

  • a long piece of cloth with words written on it sometimes stretched between two poles and carried by people taking part in a march


    یک تکه پارچه بلند که کلماتی روی آن نوشته شده بود که گاهی بین دو تیر کشیده می شد و توسط افرادی که در راهپیمایی شرکت می کردند حمل می شد.

  • a banner advertisement


    آ بنر تبلیغاتی


  • ایده، اصل یا اعتقادی که به شدت توسط کسی حمایت می شود


  • نواری از مطالب که نامی را نشان می‌دهد، مانند یک تیم ورزشی، یا یک پیام، که اغلب در جایی قرار می‌گیرد که برای بسیاری از افراد قابل مشاهده باشد.

  • A banner year is an unusually good year


    یک سال بنر سال غیرمعمول خوبی است

  • a banner ad


    یک ایده یا اصل که به شدت توسط کسی حمایت می شود

  • an idea or principle that is strongly supported by someone


    بهتر از دیگران


  • او مرد شجاعی نبود و اغلب چنین می گفت و عصبی بودن فرضی خود را مانند یک بنر به صدا در می آورد.

  • He was not a brave man and often said so brandishing his supposed nervousness like a banner.


    یک معترض در روز 3 ژوئن اقدام به باز کردن بنر در میدان کرد، اما به سرعت توسط پلیس دستگیر شد.

  • A single protester attempted to unfurl a banner in the square on June 3, but was quickly arrested by police.


    او قهرمان شکاکان است و با برافراشتن بنرهایش جلو می‌آید.

  • He is champion of the sceptics, and he sallies forth with his banners flying.


    آیا لطفاً بنرهای حامی خود را آویزان کنیم تا با پناهندگان اشتباه نگیریم؟

  • Would we please hang up our sponsor banners so that we were not mistaken for refugees?


    Gephardt منطقی ترین قهرمانی است که آن بنر را بلند می کند.

  • Gephardt is the most logical champion to lift that banner.


    معترضان بنرهای ضد جنگ حمل می کردند.

  • The protesters were carrying anti-war banners.


    در پناهگاه های آنها شعارهایی بر روی بنرهای قرمز و زرد به اهتزاز درآمد.

  • On their shelters were slogans flying on red and yellow banners.


example - مثال
  • A huge banner over the street said ‘Welcome home’.


    یک بنر بزرگ روی خیابان روی آن نوشته شده بود به خانه خوش آمدید.

  • Protesters carried a banner reading ‘Save our Wildlife’.


    معترضان بنرهایی با مضمون «حیات وحش ما را نجات دهید» حمل می کردند.

  • They fought the election under the banner of ‘No new taxes’.


    آنها در انتخابات تحت پرچم «بدون مالیات جدید» مبارزه کردند.

  • Troops are in the country under the banner of the United Nations.


    سربازان تحت لوای سازمان ملل در کشور حضور دارند.

  • Banners demanded the leader's resignation.


    بنرهایی خواستار استعفای رهبر بودند.

  • The demonstrators carried banners bearing various slogans.


    تظاهرکنندگان بنرهایی با شعارهای مختلف حمل می کردند.

  • They marched forward with banners waving in the wind.


    آنها با بنرهایی که در باد به اهتزاز در می آمدند به جلو حرکت کردند.

  • A banner strung across the road read ‘Welcome home boys!’


    بنری که در سراسر جاده نصب شده بود روی آن نوشته شده بود: «پسرا به خانه خوش آمدید!»

  • The demonstrators walked along the street carrying banners and shouting angrily.


    تظاهرکنندگان با حمل بنرها و فریادهای خشمگین در خیابان قدم زدند.

  • They won the election under the banner of lower taxes.


    آنها در انتخابات با پرچم کاهش مالیات پیروز شدند.


  • این موزه یک بنر بزرگ در جلوی ورودی خود داشت که نمایش فعلی آن را تبلیغ می کرد.

  • This is clearly not a banner year for Canadian poetry.


    واضح است که امسال سالی برای شعر کانادایی نیست.

  • She ran for office under the banner of reform and change.


    او زیر پرچم اصلاحات و تغییر نامزد انتخابات شد.

  • This has been a banner year for the construction industry.


    امسال یک سال پرچمدار برای صنعت ساختمان بوده است.

synonyms - مترادف

  • پرچم


  • استاندارد

  • pennant


    پرچمدار

  • ensign


    استریمر

  • streamer


    پنون

  • pennon


    باندرول

  • banderole


    جک

  • jack


    آویز

  • pendant


    colorUS

  • colorsUS


    راهنما

  • guidon


    معلق

  • banderol


    بورجی

  • pendent


    گونفالن

  • burgee


    colorsUK

  • gonfalon


    رنگ آمریکا

  • coloursUK


    colorUK

  • colorUS


    لاباروم

  • colourUK


    وکسیلوم

  • labarum


    نشان

  • vexillum


    فنیون

  • emblem


    بنرول

  • fanion


    بندکشی

  • bannerol


    بنر

  • bunting


    اوریفلم

  • banneret


    سمبل

  • oriflamme


    روبان


  • تزیین

  • insignia


  • badge


  • ribbon


  • decoration


antonyms - متضاد
  • atrocious


    بی رحمانه


  • خیلی بد و ناخوشایند

  • execrable


    مکروه، زشت، نفرت انگیز

  • pathetic


    تأسفبار - رقت انگیز


  • فقیر

  • rotten


    پوسیده


  • وحشتناک

  • vile


    پست

  • wretched


    بدبخت

  • lousy


    کثیف

  • bad


    بد

  • inferior


    پست تر

  • dreadful


    ناگوار

  • horrible


    افتضاح

  • abysmal


    مخوف

  • appalling


    نامطلوب

  • unsatisfactory


    متوسط

  • mediocre


    ناامید کننده

  • dismal


    درجه دوم

  • second-rate


    زباله

  • rubbish


    اسفناک

  • deplorable


    ناخوشایند

  • unpleasant


    ناکافی

  • inadequate


    معمولی


  • غیر استاندارد

  • substandard


    ناچیز

  • insignificant


    قابل تاسف

  • lamentable


    نفرت انگیز

  • loathsome


    چندش آور

  • horrendous


  • disgusting


لغت پیشنهادی

complication

لغت پیشنهادی

myself

لغت پیشنهادی

mouth