bead
bead - مهره
noun - اسم
UK :
US :
one of a set of small usually round pieces of glass wood plastic etc that you can put on a string and wear as jewellery
یکی از مجموعهای از تکههای کوچک، معمولا گرد، شیشه، چوب، پلاستیک و غیره که میتوانید روی یک نخ ببندید و به عنوان جواهرات بپوشید.
یک قطره کوچک مایع مانند آب یا خون
a small coloured, often round piece of plastic wood glass etc. with a hole through it. It is usually put on a string with a lot of others to make jewellery
یک قطعه کوچک، رنگی و اغلب گرد از پلاستیک، چوب، شیشه و غیره که سوراخی از آن وجود دارد. معمولاً برای ساخت جواهرات به همراه تعداد زیادی ریسمان روی آن قرار می گیرد
مقدار بسیار کمی مایع
a small often round piece of plastic wood glass or other material with a hole through it which is put on a string to make jewelry such as a necklace
یک تکه کوچک و اغلب گرد از پلاستیک، چوب، شیشه یا مواد دیگر که سوراخی در آن وجود دارد، که برای ساختن زیورآلاتی مانند گردنبند روی یک رشته قرار میگیرد.
دانه های رطوبت در داخل پنجره تشکیل شده است.
کالاهای Mardi Gras را می توان در فروشگاه 707 W.. Main St. خریداری کرد که برای مهره ها از 1 دلار شروع می شود.
In several instances hearths associated with workshop waste products were found particularly for the production of glass beads and bronze jewellery.
در چندین مورد، اجاقهای مرتبط با ضایعات کارگاهی، بهویژه برای تولید مهرههای شیشهای و جواهرات برنزی یافت شد.
زنان در شورشی از مهرهها، نوارها و شلوغیهای تحریکآمیز به سمت شبستان مرکزی حرکت کردند.
آکسفام میگوید از هشداری که هفت ماه پیش در مورد این مهرهها صادر شده بود، اطلاعی نداشت.
گرفتن ممکن است به آن آسیب برساند و دانه های چسب در معرض هوا ممکن است مقداری چسبندگی خود را از دست بدهند.
یک گردنبند از مهره های چوبی
پرده مهره ای دو اتاق را از هم جدا می کرد.
در یکی از نیمکت ها زنی مهره هایش را انگشت می زد.
دانه های عرق روی پیشانی اش بود.
دانه های کوچکی از خون از بریدگی روی گونه اش بیرون زد.
یکی از افسران پلیس مهره ای روی مرد مسلح کشید و تیراندازی کرد.
رشته ای از مهره های مرجانی به گردنش آویزان بود.
مهره ها را با دقت نخ کرد.
او یک رشته مهره های چوبی به سر داشت.
او گردن بندي از مهره هاي چوبي رنگارنگ بر سر داشت.
دانه های عرق روی پیشانی اش برجسته بود.
به مهره های تسبیحش انگشت زد.
شکل. وقتی زیر نور خورشید کار می کرد، دانه های عرق روی پیشانی او شکل گرفت.
رها کردن
blob
لکه
droplet
قطره
bubble
حباب
dot
نقطه
drip
چکه کردن
driblet
دریبلت
glob
کره
globule
گلبول
pearl
مروارید
اشک
dewdrop
قطره شبنم
غلات
particle
ذره
speck
لکه. خال
teardrop
قطره اشک
لوبیا
dab
ضربه زدن
pea
نخود
شلیک کرد
دریبل زدن
dribble
توپ
جام
gobbet
گلوله
pellet
پریل
drib
کروی
prill
جرم
spheroid
توده
سرماخوردگی
lump
trickle
مقدار زیادی
