breadwinner

base info - اطلاعات اولیه

breadwinner - نان آور

noun - اسم

/ˈbredwɪnər/

UK :

/ˈbredwɪnə(r)/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [breadwinner] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • When the baby was born I became the sole breadwinner.


    وقتی بچه به دنیا آمد من تنها نان آور خانه شدم.

  • Men are often expected to be the breadwinner in a family.


    معمولاً انتظار می رود که مردان نان آور خانواده باشند.

  • She’s always been the breadwinner for her family.


    او همیشه نان آور خانواده اش بوده است.

  • He is 34, a father of three and the sole breadwinner of the family.


    او 34 ساله، پدر سه فرزند و تنها نان آور خانواده است.

  • An increasing number of career women are becoming the main breadwinner while their men stay at home to care for their children.


    تعداد فزاینده ای از زنان شغلی در حال تبدیل شدن به نان آور اصلی هستند در حالی که مردان آنها در خانه می مانند تا از فرزندان خود مراقبت کنند.

synonyms - مترادف

  • کارگر

  • labourerUK


    کارگر انگلستان

  • laborerUS


    کارگر ایالات متحده


  • کارمند

  • jobholder


    صاحب کار


  • ارائه دهنده

  • wage earner


    نان آور


  • تولید کننده درآمد


  • بلیط غذا

  • one who brings home the bacon


    کسی که بیکن را به خانه می آورد

  • hireling


    استخدام


  • اپراتور

  • cog


    چرخ دنده


  • دست

  • apprentice


    شاگرد کارآموز

  • earner


    کسب کننده

  • hired hand


    دست مزدور


  • عضو کارکنان


  • کمک

  • blue collar


    یقه آبی

  • blue-collar worker


    کارگر یقه آبی


  • شخص شرکت


  • عضوی از کارمندان


  • نماینده

  • employe


    استخدام کردن

  • retainer


    نگهدارنده

  • attendant


    خدمتکار


  • دستیار

  • craftsperson


    صنعتگر


  • عامل

  • clerk


    منشی

antonyms - متضاد

  • کارفرما

  • gaffer


    گفر


  • بررسی

  • hindrance


    مانع


  • استاد

  • obstruction


    انسداد

  • unemployed


    بیکار

لغت پیشنهادی

audit

لغت پیشنهادی

overburdened

لغت پیشنهادی

o’