pudding

base info - اطلاعات اولیه

pudding - پودینگ

noun - اسم

/ˈpʊdɪŋ/

UK :

/ˈpʊdɪŋ/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [pudding] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pudding] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pudding] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pudding] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pudding] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pudding] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pudding] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pudding] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pudding] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pudding] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pudding] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pudding] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pudding] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pudding] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pudding] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pudding] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pudding] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pudding] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pudding] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pudding] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pudding] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pudding] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pudding] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pudding] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pudding] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pudding] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pudding] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pudding] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pudding] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pudding] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pudding] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pudding] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pudding] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pudding] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pudding] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pudding] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pudding] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pudding] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pudding] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pudding] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pudding] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pudding] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pudding] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pudding] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pudding] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pudding] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pudding] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pudding] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pudding] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pudding] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pudding] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pudding] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pudding] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pudding] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pudding] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pudding] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pudding] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pudding] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pudding] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pudding] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pudding] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pudding] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pudding] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pudding] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pudding] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pudding] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pudding] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pudding] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pudding] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pudding] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pudding] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pudding] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pudding] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pudding] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pudding] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pudding] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pudding] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pudding] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pudding] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pudding] در گوگل
description - توضیح

  • یک غذای شیرین داغ که از کیک، برنج، نان و غیره با میوه، شیر یا چیزهای شیرین دیگر به آن اضافه شده است

  • a thick sweet creamy dish usually made with milk eggs, sugar and flour, and served cold


    یک غذای خامه ای شیرین غلیظ که معمولا با شیر، تخم مرغ، شکر و آرد درست می شود و سرد سرو می شود.

  • a sweet dish served at the end of a meal


    یک غذای شیرین که در پایان غذا سرو می شود

  • a hot dish made of a mixture of flour, fat etc with meat or vegetables inside


    یک غذای داغ از مخلوط آرد، چربی و غیره با گوشت یا سبزیجات در داخل

  • a sweet and usually hot dish made with pastry, flour, bread or rice and often fruit


    یک غذای شیرین و معمولا داغ که با شیرینی، آرد، نان یا برنج و اغلب میوه درست می شود

  • a sweet soft food made from milk sugar eggs, and flavouring, eaten cold


    یک غذای شیرین و نرم که از شیر، شکر، تخم مرغ و طعم دهنده تهیه می شود و سرد مصرف می شود


  • قسمت پایانی یک غذا، زمانی که یک غذای شیرین خورده می شود

  • a hot dish made with pastry or flour that contains or is eaten with meat


    غذای داغی که با شیرینی یا آرد درست می شود که حاوی گوشت است یا با آن خورده می شود

  • a sweet dish often made from sugar milk flour, and flavoring, and usually eaten after a meal


    یک غذای شیرین که اغلب از شکر، شیر، آرد و طعم دهنده درست می شود و معمولاً بعد از غذا خورده می شود.

  • Lots of cherries and other fruit and good boozy flavour - a cross between Christmas cake and pudding.


    مقدار زیادی گیلاس و میوه های دیگر و طعم خوش طعم - تلاقی بین کیک کریسمس و پودینگ.

  • bread pudding


    پودینگ نان

  • Ground cloves, if available can produce a delicious flavour in Christmas puddings.


    میخک آسیاب شده در صورت موجود بودن می تواند طعم لذیذی را در پودینگ های کریسمس ایجاد کند.

  • There was quite a good helping of pudding but only a tiny piece of meat.


    پودینگ بسیار خوب بود اما فقط یک تکه کوچک گوشت.

  • Over the generations, it has been transformed into a kind of set pudding with a rather tart flavour and honeycomb-like texture.


    در طول نسل ها به نوعی پودینگ ست شده با طعمی ترش و بافت لانه زنبوری تبدیل شده است.

  • The purple-skinned eggplant is baked to almost a soft pudding.


    بادمجان با پوست بنفش تقریباً به صورت پودینگ نرم پخته می شود.

  • Jean-Claude had never tasted steamed puddings before and he liked them.


    ژان کلود تا به حال طعم پودینگ بخارپز را نچشیده بود و آنها را دوست داشت.

  • Substantial puddings like these were once a vital fuel and restorative for those who laboured in the fields.


    پودینگ‌های قابل توجهی مانند این‌ها زمانی سوخت و ترمیم‌کننده حیاتی برای کسانی بود که در مزارع کار می‌کردند.

  • And the proof of the pudding is 40% revenue growth worldwide year-on-year.


    و اثبات پودینگ رشد 40 درصدی درآمد در سرتاسر جهان نسبت به سال قبل است.

example - مثال
  • What's for pudding?


    برای پودینگ چیست؟

  • I haven't made a pudding today.


    من امروز پودینگ درست نکردم

  • treacle pudding


    پودینگ پتکا

  • a steak and kidney pudding


    یک استیک و پودینگ کلیه

  • chocolate pudding


    پودینگ شکلات

  • If you're telling lies, keep it simple—never over-egg the pudding.


    اگر دروغ می گویید، آن را ساده نگه دارید – هرگز در مصرف پودینگ زیاده روی نکنید.

  • a sticky toffee/treacle pudding


    یک پودینگ تافی چسبناک

  • Is there any more rice pudding?


    آیا پودینگ برنج دیگری وجود دارد؟

  • chocolate/vanilla/butterscotch pudding


    پودینگ شکلاتی / وانیلی / کره ای

  • I thought we'd have trifle for pudding.


    فکر کردم برای پودینگ چیزهای بی اهمیت داشته باشیم.

  • steak and kidney pudding


    استیک و پودینگ کلیه

  • I’ll make rice pudding for dessert.


    برای دسر پودینگ برنج درست میکنم

synonyms - مترادف
antonyms - متضاد
  • liquid


    مایع

  • runny


    آبریزش

لغت پیشنهادی

subtext

لغت پیشنهادی

bumbled

لغت پیشنهادی

doggedly