sculpt

base info - اطلاعات اولیه

sculpt - مجسمه سازی

verb - فعل

/skʌlpt/

UK :

/skʌlpt/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [sculpt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sculpt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sculpt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sculpt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sculpt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sculpt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sculpt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sculpt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sculpt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sculpt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sculpt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sculpt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sculpt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sculpt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sculpt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sculpt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sculpt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sculpt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sculpt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sculpt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sculpt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sculpt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sculpt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sculpt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sculpt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sculpt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sculpt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sculpt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sculpt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sculpt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sculpt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sculpt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sculpt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sculpt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sculpt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sculpt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sculpt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sculpt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sculpt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sculpt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sculpt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sculpt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sculpt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sculpt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sculpt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sculpt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sculpt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sculpt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sculpt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sculpt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sculpt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sculpt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sculpt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sculpt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sculpt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sculpt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sculpt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sculpt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sculpt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sculpt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sculpt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sculpt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sculpt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sculpt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sculpt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sculpt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sculpt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sculpt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sculpt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sculpt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sculpt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sculpt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sculpt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sculpt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sculpt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sculpt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sculpt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sculpt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sculpt] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sculpt] در گوگل
description - توضیح

  • برای ساختن یک شکل خاص از سنگ، چوب، خاک رس و غیره


  • ایجاد اشیای جامد که نشان دهنده یک چیز، شخص، ایده و غیره از موادی مانند چوب، خاک رس، فلز یا سنگ است.


  • به یک شکل خاص تبدیل شود

  • Because she wanted somebody to teach her to paint and to sculpt, and Cresselton had the best teachers.


    چون می خواست کسی نقاشی و مجسمه سازی را به او بیاموزد و کرسلتون بهترین معلمان را داشت.

  • The tour guides say it took a year to sculpt each ceiling.


    راهنمایان تور می گویند که مجسمه سازی هر سقف یک سال طول کشیده است.

  • The statue is sculpted in solid marble.


    مجسمه از سنگ مرمر جامد حجاری شده است.

  • Others are like sculpting in stone.


    برخی دیگر مانند مجسمه سازی در سنگ هستند.

  • Bernhardt stated that she continued to sculpt into old age to remain mentally alert.


    برنهارت اظهار داشت که تا سنین پیری به مجسمه سازی ادامه داد تا از نظر ذهنی هوشیار بماند.

  • She wants to try out everything - sculpting, knitting, clay-modelling, sketching - you name it.


    او می‌خواهد همه چیز را امتحان کند - مجسمه‌سازی، بافندگی، مدل‌سازی از خاک رس، طراحی - شما آن را نام ببرید.

  • Louisa especially enjoyed sculpting more creatures and making up stories about how big and scary they were.


    لوئیزا به خصوص از مجسمه سازی موجودات بیشتر و ساختن داستان هایی در مورد بزرگ و ترسناک بودن آنها لذت می برد.

  • I wanted to sculpt the stalactites but we could not find the sculptors.


    من می خواستم استالاکتیت ها را مجسمه سازی کنم اما مجسمه سازان را پیدا نکردیم.

  • J., uses the ancient technique of lost-wax sculpting to create her belts, earrings and other metal accessories.


    جی.، از تکنیک باستانی مجسمه سازی با موم گمشده برای ساخت کمربند، گوشواره و سایر لوازم فلزی خود استفاده می کند.

example - مثال
  • a display of animals sculpted in ice


    نمایشی از حیوانات مجسمه سازی شده در یخ

  • The figures were sculpted from single blocks of marble.


    پیکره ها از تک بلوک های سنگ مرمر مجسمه سازی شده بودند.

  • a coastline sculpted by the wind and sea


    خط ساحلی که توسط باد و دریا حجاری شده است

  • Johnny sculpted an old man's head out of wood.


    جانی سر پیرمردی را از چوب حجاری کرد.

  • The dripping water had sculpted strange shapes out of the rocks/sculpted the rocks into strange shapes.


    چکه آب اشکال عجیبی از سنگ ها بیرون آورده بود/صخره ها را به شکل های عجیبی درآورده بود.

synonyms - مترادف
  • carve


    تراشیدن

  • sculpture


    مجسمه سازی

  • chisel


    اسکنه

  • cut


    برش


  • روش


  • فرم


  • مدل


  • شکل


  • قالب

  • hew


    چو

  • mouldUK


    moldUK

  • moldUS


    moldUS

  • sculp


    ساختن

  • forge


    سفید کردن

  • whittle


    قاب


  • ايجاد كردن


  • حکاکی کردن


  • کار کردن

  • fabricate


    چکش

  • engrave


    الگو


  • طرح

  • hammer


    تراشه


  • اچ کردن


  • ساخت


  • بریدن


  • مهر


  • etch


  • manufacture


  • incise


  • stamp


antonyms - متضاد

  • ترکیب کردن


  • افزایش دادن


  • پیوستن

  • mend


    بهبودی یافتن

  • sew


    دوختن

  • unite


    متحد کردن

لغت پیشنهادی

revolutionize

لغت پیشنهادی

penicillin

لغت پیشنهادی

boringly