revolutionize
revolutionize - انقلابی کردن
verb - فعل
UK :
US :
انقلابی
برای تغییر کامل نحوه انجام کاری یا تفکر مردم در مورد چیزی
برای تغییر کامل طرز فکر مردم در مورد چیزی یا روش انجام کاری
برای تغییر کامل چیزی به طوری که خیلی بهتر باشد
ایجاد یک تغییر بسیار بزرگ یا کامل در چیزی
to make a big change or improvement to the way something works or looks, or to the way that people do a particular activity
ایجاد یک تغییر یا بهبود بزرگ در نحوه عملکرد یا ظاهر یک چیز یا نحوه انجام یک فعالیت خاص توسط افراد
This is the largest of the wholesale markets, and its existence has revolutionized banking business.
این بزرگترین بازار عمده فروشی است و وجود آن تجارت بانکی را متحول کرده است.
Financial analysis and management have been revolutionized by technological improvements in personal computers and data processing equipment.
تجزیه و تحلیل و مدیریت مالی با پیشرفت های تکنولوژیکی در رایانه های شخصی و تجهیزات پردازش داده متحول شده است.
Agricultural technologies have revolutionized farm production resulting in quantum leaps in output.
فن آوری های کشاورزی انقلابی در تولید مزرعه ایجاد کرده است که منجر به جهش های کوانتومی در تولید شده است.
While computers have revolutionized most broadcast functions, they have not replaced the makeup artists.
در حالی که کامپیوترها اکثر عملکردهای پخش را متحول کرده اند، آنها جایگزین هنرمندان آرایشی نشده اند.
این کشف مهم درک ما از جهان را متحول کرده است.
آیا شما با برنامه رئیس برای متحول کردن جهان مرتبط هستید؟
ماهواره ها علم پیش بینی آب و هوا را متحول کرده اند.
اول، او صنعت اوراق بهادار را با معاملات تخفیف متحول کرد.
کامپیوترها روش کار ما را متحول کرده اند.
یا ممکن است خود این مورد از نوع چالشی باشد که به انقلابی کردن جهان کمک می کند.
عکاسی هوایی تحولی در مطالعه باستان شناسی ایجاد کرده است.
Newton's discoveries revolutionized physics.
اکتشافات نیوتن انقلابی در فیزیک ایجاد کرد.
Newton’s discoveries revolutionized physics.
اکتشافات نیوتن فیزیک را متحول کرد.
Credit scores revolutionized the borrowing process by allowing lenders to make faster, more objective decisions about a person's ability to repay.
امتیازات اعتباری با اجازه دادن به وام دهندگان برای تصمیم گیری سریع تر و عینی تر در مورد توانایی بازپرداخت افراد، فرآیند وام گیری را متحول کرد.
Electronic cash systems have revolutionized the way that people around the world pay for goods and services.
سیستم های نقدی الکترونیکی روشی را که مردم در سراسر جهان برای کالاها و خدمات پرداخت می کنند متحول کرده است.
این شرکت 200 میلیون دلار سرمایه گذاری کرده است تا بتواند انقلابی در صنعت خودروهای الکتریکی ایجاد کند.
remodel
بازسازی
revamp
اصلاح کردن
تغییر دهید
refashion
refashion
reshape
تغییر شکل دادن
تبدیل
update
به روز رسانی
تغییر دادن
reorganiseUK
سازماندهی مجدد انگلستان
reorganizeUS
سازماندهی مجدد ایالات متحده
moderniseUK
moderniseUK
modernizeUS
مدرنیزاسیون ایالات متحده
recast
بازنویسی
metamorphose
مسخ
remoldUS
remoldUS
remouldUK
remouldUK
transmute
تبدیل کردن
اصلاح
transfigure
rejig
rejig
تجدید ساختار
transmogrify
نوآوری کند
restructure
به هم زدن
innovate
وارونه شود
به طور چشمگیری تغییر دهد
تکان دادن
ایجاد تغییرات گسترده در
شکستن با گذشته
تغییر سبک
restyle
reconstruct
حفظ
نگاه داشتن
تنها گذاشتن
افزایش دادن
رد کردن
راکد ماندن
stagnate
کنسرو
conserve
حفظ کنند
صرفه جویی
ماندگار کردن
طولانی کردن
perpetuate
حفظ کردن
prolong
محافظت
uphold
حفاظت
نگه دارید
safeguard
ادامه هید
قرار دادن
ادامه دادن
ادامه دادن با
ادامه بده با
همان را حفظ کن