tangent
tangent - مماس
noun - اسم
UK :
US :
خط مستقیمی که بیرون یک منحنی را لمس می کند اما از آن نمی گذرد
یک خط مستقیم که لمس می کند اما به یک منحنی بریده نمی شود
(in a triangle that has one angle of 90°) the ratio of the length of the side opposite an angle less than 90° divided by the length of the shorter of the two sides that are next to the angle
(در مثلثی که یک زاویه 90 درجه دارد) نسبت طول ضلع مقابل زاویه ای کمتر از 90 درجه تقسیم بر طول کوتاهتر از دو ضلع که در کنار زاویه قرار دارند.
موضوع یا فعالیتی که با موضوعی که در مورد آن صحبت می کنید یا انجام می دهید متفاوت است
in a triangle that has one angle of 90°, the ratio (= comparison) of the length of the side opposite an angle less than 90° divided by the length of the shorter of the two sides that are next to the angle
در مثلثی که یک زاویه 90 درجه دارد، نسبت (= مقایسه) طول ضلع مقابل زاویه ای کمتر از 90 درجه تقسیم بر طول کوتاهتر از دو ضلع که در کنار زاویه قرار دارند.
مماس نیز خطی است که یک منحنی یا جامد را در یک نقطه خاص لمس می کند.
Never quite abstract, never entirely candid, always at a tangent to the world Hodgkin is a strangely opaque painter.
هوچکین هرگز کاملاً انتزاعی، هرگز کاملاً صریح، همیشه در مماس با جهان، یک نقاش عجیب غیرشفاف است.
به هر حال، مماس ها برای نوشته شما بسیار ارزشمند هستند.
در داخل جعبه، می توان شیب ها و پیچ ها را به عنوان نسبت های عددی، به عنوان مماس توصیف کرد.
در مورد تانژانت ها، عزیزم، من خودم این کار را انجام می دهم، تعادل هورمونی تحمل نمی کند.
در تمام طول مسیر، مماس های کوتاه اشاره می کردند.
مسیر گاری در یک مماس منشعب می شود.
او هرگز به این نکته نمیچسبد، اما به یک مماس ادامه میدهد.
ذهن لورا به یک مماس رفت.
ما در مورد ورزش صحبت می کردیم و روی یک مماس پیاده شدیم.
digression
انحراف
گذشته از
divagation
گشت و گذار
excursion
عزیمت، خروج
deviation
واگرایی
departure
پرانتز
excursus
بحث
diversion
سرگردان
divergence
رانش
detour
تغییر
parenthesis
تفاوت
discursion
سر و صدا کردن
divergency
obiter dictum
wandering
پاورقی
deflection
توجه داشته باشید
drifting
قسمت
آپستروف
بی ربط بودن
rambling
حادثه
obiter dictum
شاه ماهی قرمز
footnote
پر پیچ و خم
حمله
ساختن
apostrophe
irrelevancy
red herring
straying
meandering
foray
maundering
accord
توافق
مطابقت
conformity
یکسانی
sameness
شباهت
similarity
یکنواختی
uniformity
