tangent

base info - اطلاعات اولیه

tangent - مماس

noun - اسم

/ˈtændʒənt/

UK :

/ˈtændʒənt/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [tangent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tangent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tangent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tangent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tangent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tangent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tangent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tangent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tangent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tangent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tangent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tangent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tangent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tangent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tangent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tangent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tangent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tangent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tangent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tangent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tangent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tangent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tangent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tangent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tangent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tangent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tangent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tangent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tangent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tangent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tangent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tangent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tangent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tangent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tangent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tangent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tangent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tangent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tangent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tangent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tangent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tangent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tangent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tangent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tangent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tangent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tangent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tangent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tangent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tangent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tangent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tangent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tangent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tangent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tangent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tangent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tangent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tangent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tangent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tangent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tangent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tangent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tangent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tangent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tangent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tangent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tangent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tangent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tangent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tangent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tangent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tangent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tangent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tangent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tangent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tangent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tangent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tangent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tangent] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tangent] در گوگل
description - توضیح
  • a straight line that touches the outside of a curve but does not cut across it


    خط مستقیمی که بیرون یک منحنی را لمس می کند اما از آن نمی گذرد

  • a straight line that touches but does not cut into a curve


    یک خط مستقیم که لمس می کند اما به یک منحنی بریده نمی شود

  • (in a triangle that has one angle of 90°) the ratio of the length of the side opposite an angle less than 90° divided by the length of the shorter of the two sides that are next to the angle


    (در مثلثی که یک زاویه 90 درجه دارد) نسبت طول ضلع مقابل زاویه ای کمتر از 90 درجه تقسیم بر طول کوتاهتر از دو ضلع که در کنار زاویه قرار دارند.

  • a subject or activity that is different than the one you are talking about or doing


    موضوع یا فعالیتی که با موضوعی که در مورد آن صحبت می کنید یا انجام می دهید متفاوت است

  • in a triangle that has one angle of 90°, the ratio (= comparison) of the length of the side opposite an angle less than 90° divided by the length of the shorter of the two sides that are next to the angle


    در مثلثی که یک زاویه 90 درجه دارد، نسبت (= مقایسه) طول ضلع مقابل زاویه ای کمتر از 90 درجه تقسیم بر طول کوتاهتر از دو ضلع که در کنار زاویه قرار دارند.

  • A tangent is also a line that touches a curve or solid at a particular point.


    مماس نیز خطی است که یک منحنی یا جامد را در یک نقطه خاص لمس می کند.

  • Never quite abstract, never entirely candid, always at a tangent to the world Hodgkin is a strangely opaque painter.


    هوچکین هرگز کاملاً انتزاعی، هرگز کاملاً صریح، همیشه در مماس با جهان، یک نقاش عجیب غیرشفاف است.

  • After all tangents are extremely valuable for your writing.


    به هر حال، مماس ها برای نوشته شما بسیار ارزشمند هستند.

  • Within the box it is possible to describe slopes and turns as numerical ratios, as tangents.


    در داخل جعبه، می توان شیب ها و پیچ ها را به عنوان نسبت های عددی، به عنوان مماس توصیف کرد.

  • As for going off at tangents, my dear I do it myself hormone balance not withstanding.


    در مورد تانژانت ها، عزیزم، من خودم این کار را انجام می دهم، تعادل هورمونی تحمل نمی کند.

  • All along the way short tangents beckoned.


    در تمام طول مسیر، مماس های کوتاه اشاره می کردند.

example - مثال
  • The cart track branches off at a tangent.


    مسیر گاری در یک مماس منشعب می شود.

  • He never sticks to the point but keeps going off at a tangent.


    او هرگز به این نکته نمی‌چسبد، اما به یک مماس ادامه می‌دهد.

  • Laura’s mind went off at a tangent.


    ذهن لورا به یک مماس رفت.

  • We were talking about exercise and got off on a tangent.


    ما در مورد ورزش صحبت می کردیم و روی یک مماس پیاده شدیم.

synonyms - مترادف
  • digression


    انحراف


  • گذشته از

  • divagation


    گشت و گذار

  • excursion


    عزیمت، خروج

  • deviation


    واگرایی

  • departure


    پرانتز

  • excursus


    بحث

  • diversion


    سرگردان

  • divergence


    رانش

  • detour


    تغییر

  • parenthesis


    تفاوت

  • discursion


    سر و صدا کردن

  • divergency


    obiter dictum

  • wandering


    پاورقی

  • deflection


    توجه داشته باشید

  • drifting


    قسمت


  • آپستروف


  • بی ربط بودن

  • rambling


    حادثه

  • obiter dictum


    شاه ماهی قرمز

  • footnote


    پر پیچ و خم


  • حمله


  • ساختن

  • apostrophe


  • irrelevancy



  • red herring


  • straying


  • meandering


  • foray


  • maundering


antonyms - متضاد
  • accord


    توافق


  • مطابقت

  • conformity


    یکسانی

  • sameness


    شباهت

  • similarity


    یکنواختی

  • uniformity


لغت پیشنهادی

vicissitudes

لغت پیشنهادی

gang

لغت پیشنهادی

Alaska