brood
brood - نوزادان
verb - فعل
UK :
US :
به فکر کردن در مورد چیزی که از آن نگران یا ناراحت هستید ادامه دهید
اگر پرنده ای رشد کند، روی تخم هایش می نشیند تا پرنده های جوان بیرون بیایند
خانواده ای از پرندگان جوان که همه در یک زمان به دنیا می آیند
خانواده ای با تعداد زیادی فرزند - به صورت طنز استفاده می شود
گروهی از پرندگان جوان که همه در یک زمان به دنیا می آیند
فرزندان خردسال یک فرد
فکر کردن به مدت طولانی در مورد چیزهایی که شما را غمگین، نگران یا عصبانی می کند
گروهی از پرندگان جوان که همگی در یک زمان به دنیا می آیند یا بچه های فرد را درگیر می کنند
برای مدت طولانی در سکوت به چیزهایی فکر کنید که شما را غمگین، نگران یا عصبانی می کند
در عوض، یک مرد سوخته نزدیک یک گودال زانو زده و بی سر و صدا در حال فکر کردن است.
کن کاری جز نشستن و بچه دار کردن نداشت.
در خانه ننشینید و فکر کنید که چقدر با شما بد رفتار شده است.
منحرف کردن هریت از فکر کردن در مورد التون گمشده کار سختی است.
شما نمی توانید تمام وقت خود را در خانه صرف فکر کردن درباره نحوه رفتار او با شما کنید.
آستین گوشه ای نشسته بود و فکر می کرد و برای خودش متاسف بود.
پدر متناوبا فکر می کرد و عصبانی می شد، و مادر خیلی بهتر نبود.
فکر کردن فایده ای ندارد -- او را فراموش کنید.
شعر زمان زیادی را به فکر مرگ می گذراند.
رکود در Softwright Systems گزنده است، اما نیک دورانت فرصتی برای فکر کردن در مورد آن ندارد.
آشیل در چادر خود نشسته و در مورد ظلمی که در حق او شده است فکر می کند.
Looking this way at myself I am less inclined to brood over whatever blessings may have been withheld.
با این نگاه به خودم، کمتر تمایل دارم در مورد هر نعمتی که ممکن است دریغ شده باشد، فکر کنم.
شما هنوز در مورد صحبت های او فکر نمی کنید، درست است؟
او روی صندلی راحتی خود می نشیند و می اندیشد که چگونه زندگی او را ناامید کرده است.
سعی کن در مورد دیشب فکر نکنی
پرنده سیاه به سوی نسل خود به این سو و آن سو پرواز کرد.
ان با فرزندش در مهمانی بود.
ای کاش تمام روز در اتاقش در حال فکر کردن نمی نشست.
infml من با آنی و فرزندانش نقل مکان کردم.
او در مورد توهین فکر کرد.
children
فرزندان
offspring
جوان
کلاچ
clutch
نتاج
progeny
دریچه
hatch
آشغال
litter
نژاد
breed
نوزادان
infants
موضوع
بچه ها
kids
اجداد
progeniture
تخمریزی
spawn
جوانان
youngsters
جوجه ها
chicks
لانه
descendants
جوانه ها
nest
تولد می کند
sprogs
گله
begats
آیندگان
flock
پیوندک
posterity
دانه
scions
کوچولوها
گوشت و خون
little ones
نزدیکترین و عزیزترین
خانواده
nearest and dearest
گرفتن
میوه
دودمان
جانشینان
lineage
successors
