authenticity
authenticity - اعتبار
noun - اسم
UK :
US :
کیفیت واقعی یا واقعی بودن
از نظر سوابق الکترونیکی، رعایت قانون 24 به طور موثر تضمین میکند که موضوع اصالت سند قبل از محاکمه بررسی شده است.
In terms of electronic records, compliance with rule 24 would effectively ensure that the issue of document authenticity had been dealt with pre-trial.
اما وقتی نویسنده خودش عکس ها را گرفته باشد، از صحت گریزی نیست.
اینکه عکس نمادین به نظر میرسد نه تنها هالهای از اصالت را به همراه دارد، بلکه بهطور اطمینانبخشی آشنا نیز به نظر میرسد.
That the photograph appears iconic not only contributes an aura of authenticity, it also seems reassuringly familiar.
کارشناسان هنری اصالت این نقاشی را زیر سوال برده اند.
شوک دیدن این فسیلهای زنده سینکیانگ ابتدا باعث شد که او صحت آنها را زیر سوال ببرد.
مایر، که به چندین گروه تعلق دارد، به دلیل سرسپردگی خود به اصالت شناخته شده است.
در صحت این نامه تردیدی وجود ندارد.
A sentry checked the ID card’s authenticity then activated the electronic turnstile.
یک نگهبان اصالت کارت شناسایی را بررسی کرد و سپس گردان الکترونیکی را فعال کرد.
علیرغم گواهی اصالت آن، این نقاشی تقلبی است.
برخی در صحت نسخه رسمی وقایع تردید کرده اند.
در مورد صحت وصیت او بحث هایی وجود داشته است.
سند مشکوک در اصالت
این اشعار قرار است از سافو باشد، اما در واقع صحت آنها مشکوک است.
صحت داستان او بدون شک است.
اکنون بسیاری از مردم صحت ادعاهای او را زیر سوال می برند.
امضای دیجیتال اصالت اسناد شما را تضمین می کند.
آنها اسناد را به چند کارشناس نشان دادند تا صحت آنها را تایید کنند.
legitimacy
مشروعیت
genuineness
اصالت
validity
اعتبار
rightfulness
حقانیت
originality
با حسن نیت
bona fides
قدرت
درست
قانونمندی
lawfulness
قانونی بودن
legality
زور
اثربخشی
effectiveness
قابلیت دفاع
licitness
عدالت
defendability
مجاز بودن
قانون اساسی
permissibility
صحت
constitutionality
اثر
correctness
ماهیت قراردادی
legitimateness
طبیعت الزام آور
مقبولیت قانونی
contractual nature
رک بودن
binding nature
غیر قابل انکار
legal acceptability
حقیقت
potency
استحکام - قدرت
candidness
پایه
indisputability
نقطه
validness
spuriousness
جعلی بودن
illegitimacy
نامشروع بودن
deception
فریب
bastardy
حرامزاده
deceptiveness
فریبکاری
sophistry
سفسطه
equivocation
ابهام
sophism
خردگرایی
speciousness
گریز
evasion
توهم
delusion
دعوا کردن
quibbling
