scrappy
scrappy - خرد شده
adjective - صفت
UK :
US :
نامرتب یا بد سازماندهی شده
دارای شخصیتی مصمم و همیشه مایل به رقابت، مشاجره یا مبارزه است
بد سازماندهی شده یا در کنار هم قرار گرفته اند
نامرتب و نه چندان جذاب یا توسعه یافته
داشتن شخصیتی قوی و مصمم و مایل به بحث یا مبارزه برای آنچه می خواهید
بسیار رقابتی و مایل به مخالفت با دیگران بدون ترس برای رسیدن به چیزی
The final chapter is no more than a scrappy addition with rather a lot of photographs of by now familiar faces from November 1989.
فصل آخر چیزی بیش از یک ضمیمه ناقص با تعداد زیادی عکس از چهره های آشنای نوامبر 1989 نیست.
هر چند وقتی به مقاله ی ناقص خود فکر کرد، بیشتر به خود لرزید.
مؤسسات کوچک و فرسوده جمع خواهند شد.
این شرکت نرم افزاری کوچک و ناقص تصمیم گرفته است که رهبر بازار شود.
پس از یک باز شدن نامناسب، هاسلمر با شلیک جیمز سیمپسون در یک ریباند پیش افتاد.
یک انشای بی ارزش
کنسرت نسبتاً یک ماجرای بیهوده بود.
یادداشت روی یک تکه کاغذ نوشته شده بود.
باغ به غیر از چند بوته ضایعات خالی بود.
می ترسم آخرین انشای شما یک کار بسیار ناقص باشد.
در نیمه اول ضعیف بودیم و مستحق شکست بودیم.
آنها در یک خیابان فرسوده در بخش فقیرنشین شهر زندگی می کنند.
تکه ای از بوته های خرد شده کنار درب ورودی
یک بچه کوچولو که نه را به عنوان جواب قبول نمی کند
شرکت های بزرگ در حال از دست دادن سهم بازار خود به اپراتورهای کوچکتر هستند.
آنها یک تیم ناقص بودند - باید تمام تلاش خود را می کرد تا آنها را شکست داد.
argumentative
استدلالی
contentious
مناقشه برانگیز
disputatious
بحث برانگیز
quarrelsome
دعوا
hotheaded
سر گرم
litigious
دعوی
opinionated
صاحب نظر
salty
شور
touchy
حساس
داشتن تراشه روی شانه
combative
رزمنده
belligerent
جنگ طلب
pugnacious
خصمانه
confrontational
تقابلی
antagonistic
آنتاگونیست
cantankerous
شمعدانی
feisty
پر جنب و جوش
contrary
مخالف
bickering
دعوا کردن
bellicose
ساختگی
factious
اسیر
captious
عذاب آور
agonistic
ستیزه جو
militant
ناسازگار
discordant
جدلی
polemical
سیخ دار
spiky
چالش برانگیز
challenging
ناراضی
dissentient
dissenting
docile
مطیع
submissive
قابلیت
amenable
سازگار
compliant
قابل تحمل
tractable
قابل مناقصه
biddable
عذرخواهی
apologetic
احترام
respectful
رضایت بخش
conformable
حلیم
acquiescent
تعاونی
meek
غالب
cooperative
بزدل
ارائه
cowardly
تابع
submitting
تضعیف
subordinating
غیر تقابلی
reticent
حکومت کردن
nonconfrontational
obedient
ruly
