afoot
afoot - در راه است
adjective - صفت
UK :
US :
برنامه ریزی شده یا اتفاق می افتد
اتفاق می افتد یا در حال برنامه ریزی یا آماده شدن است
اتفاق می افتد، یا در حال برنامه ریزی یا آماده شدن است
A quick look round the research and development facility in Versailles revealed a number of interesting software projects afoot.
با نگاهی گذرا به مرکز تحقیق و توسعه در ورسای، تعدادی از پروژه های نرم افزاری جالب در راه است.
Tammuz was immediately suspicious because he knew the man never broke his routines unless something out of the ordinary was afoot.
تموز بلافاصله مشکوک شد، زیرا میدانست که مرد هرگز کارهای روزمره خود را زیر پا نمیگذارد، مگر اینکه چیزی غیرعادی در راه باشد.
بر اساس اطلاعات دریافتی، تصور می شد که برخی فعالیت های غیرقانونی در حال انجام است.
برنامه هایی برای حمله دوم در دست اجرا بود.
اکنون برنامه ریزی برای نمایشگاه مهم Canaletto در انگلستان در دست اجراست.
Great plans are afoot to ban smoking in public places, resulting in smokers soon becoming complete outcasts in society.
طرحهای بزرگی برای ممنوعیت سیگار کشیدن در مکانهای عمومی در دست اجراست که در نتیجه سیگاریها به زودی به یک طرد شده کامل در جامعه تبدیل میشوند.
Apparently moves are afoot to ban smoking in public places.
ظاهراً اقداماتی برای ممنوعیت استعمال دخانیات در اماکن عمومی در حال انجام است.
اکنون اقداماتی برای بهبود وضعیت در حال انجام است.
اما برنامه هایی برای جمع آوری پول نقد بیشتر از فروش برنامه های جدید در دست اجراست.
However there are plans afoot to see if tutoring in primary schools has any effect on performance later on.
با این حال، برنامههایی در دست اجراست تا ببینیم آیا تدریس خصوصی در مدارس ابتدایی تأثیری بر عملکرد در آینده دارد یا خیر.
Plans are also afoot to transform the disused salt mines of Saxony and Thuringia into depositories for toxic waste.
همچنین برنامه هایی برای تبدیل معادن نمک بلااستفاده ساکسونی و تورینگن به مخازن زباله های سمی در دست اجراست.
برنامه هایی برای افزایش مالیات وجود دارد.
Changes were afoot.
تغییرات در جریان بود.
برنامه هایی برای راه اندازی یک ایستگاه رادیویی جدید در دست اجراست.
تغییرات بزرگی در دریاچه یوتا در حال رخ دادن است.
happening
اتفاق می افتد
خارج از کشور
brewing
دم کردن
جاری
در باره
circulating
در حال گردش
stirring
هم زدن
دور و بر
astir
آستر
going on
در جریان
در دست اقدام
عملیاتی
proceeding
اقدام
hatching
جوجه کشی
looming
در حال ظهور
بالا
afloat
شناور
در حال انجام
در بزرگ
پخت و پز
forthcoming
آینده
going about
در گردش
in circulation
رخ می دهد
occurring
در هوا
در آینده
در افق
در راه
انجام دور
doing the rounds
آماده شدن
getting ready
در آماده سازی
arrested
دستگیر شد
ended
به پایان رسید
halted
متوقف شد
stalled
متوقف شده است
stopped
تکمیل شد
completed
تمام شده
finished
محدود
confined
زندانی
incarcerated
gaoledUK
gaoledUK
jailedUS
jailedUS
زندانی شده است
imprisoned
اسیر
captive
بر فراز
داخل شده
interned
نتیجه گیری
concluded
کامل
مستقر شده
settled
انجام شده
apprehended
خاتمه یافت
done
از طریق
terminated
بالا
گذشته
انجام شده است
captured
بسته
تمام شده با
accomplished
در پایان
closed
بیشتر نه
done with
کادو پیچ شده
wrapped-up