allowed
allowed - مجاز
N/A - N/A
UK :
US :
ماضی ساده و ماضی از اجازه
اجازه دادن به کسی برای انجام کاری یا جلوگیری نکردن از اتفاق
عبارت مودبانه ای که هنگام پیشنهاد کمک به نحوی استفاده می شود
اعتراف یا موافقت کردن که چیزی درست است
فکر می کنی بابا اجازه می دهد به مهمانی جیمی بروی؟
شما مجاز به صحبت در طول امتحان نیستید.
پیشنهادات او به افراد بیشتری اجازه می دهد (= این امکان را می دهد که در آموزش تمام وقت بمانند).
این شکاف به صدها راننده الکلی اجازه داد تا از پیگرد قانونی اجتناب کنند.
دولت چندین هفته است که اجازه ورود خبرنگاران خارجی به این منطقه را نمی دهد.
زندانیان منتقل شده اند تا اجازه تخریب بخشی از زندان داده شود.
حیوانات خانگی در این هتل مجاز نیستند.
سیگار کشیدن در این رستوران ممنوع است.
او به ما فرصت کافی برای اتمام آزمون نداد.
مقامات صلیب سرخ چند روز پیش برای اولین بار اجازه دسترسی به زندان را پیدا کردند.
داور تصمیم گرفت که گل را اجازه دهد (= رسما قبول کند).
در آخر هفته به خودم اجازه می دهم (= لذت خاص داشتن را به خودم می دهم) یک جعبه شکلات.
چقدر به خود اجازه می دهید (= در دسترس خود قرار دهید) تا صبح آماده شوید؟
شما نمی توانید همه آن کیف ها را خودتان حمل کنید - لطفاً به من اجازه دهید.
او اجازه داد که ممکن است خیلی مشکوک بوده باشد.
permitted
مجاز است
acceptable
قابل قبول
admissible
مجاز
allowable
خوش آمدی
permissible
پذیرفته شده
قابل تحمل
accepted
تایید شده
tolerable
مجاز انگلستان
approved
مجاز ایالات متحده
authorisedUK
اعطا شده
authorizedUS
باشه
granted
تحریم شده است
تحمل کرد
sanctioned
غیر قابل اعتراض
tolerated
تایید شده است
unobjectionable
کوشر
endorsed
مشروع
kosher
به رسمیت شناخته شده در انگلستان
ایالات متحده را شناسایی کرد
recognisedUK
خیلی خوب
recognizedUS
خوب
به ترتیب
A-OK
کاملا خوب
در محدوده های پذیرفته شده
غیر ممنوع
حلال
within accepted bounds
unforbidden
unprohibited
lawful
forbidden
ممنوع
prohibited
ممنوع است
impermissible
غیر مجاز
disallowed
محصور
restricted
مسدود
barred
ممنوع شد
interdicted
منع شده است
banned
تحریم شده است
debarred
رد
embargoed
تابو
refused
انگلستان غیر مجاز
taboo
ایالات متحده غیر مجاز
unauthorisedUK
بدون مجوز
unauthorizedUS
وتو کرد
unsanctioned
نامشروع
vetoed
بیرون
illegitimate
غیرقانونی
ممنوع شده است
outlawed
پر حرف
proscribed
نه برو
verboten
نه نه
no-go
قابل قبول نیست
no-no
مجاز نیست
not acceptable
مورد تایید نیست
not allowed
نه در
not approved
از حد
خارج از محدوده
not permitted
خارج از خط
off limits