ameliorate
ameliorate - بهبود بخشد
verb - فعل
UK :
US :
برای بهتر یا کمتر مضر کردن یک وضعیت بد
برای بهبود وضعیت بد یا ناخوشایند
Older women in the developed countries suffered unnecessarily from diseases that could have been ameliorated, cured, or even prevented.
زنان مسن در کشورهای توسعهیافته بهطور غیرضروری از بیماریهایی رنج میبردند که میتوانستند بهبود یابند، معالجه شوند یا حتی از آنها پیشگیری شود.
Government has assumed the responsibility for ameliorating income inequality in our society.
دولت مسئولیت بهبود نابرابری درآمدی در جامعه ما را بر عهده گرفته است.
حتی تصمیم برای رنگ آمیزی یکی از آنها به رنگ آبی پر زرق و برق نتوانسته تاثیر را بهبود بخشد.
In a warm room the nose discharges and fills up which ameliorates the headache; a thick fluent, yellow discharge.
در یک اتاق گرم، بینی ترشح می شود و پر می شود که سردرد را بهبود می بخشد. ترشح غلیظ، روان و زرد رنگ.
در عین حال ما مجبور شدیم هزینه های خود را کاهش دهیم و اعداد را کاهش دهیم تا حداقل ضررها را کاهش دهیم.
Such policies either ameliorate the worst conditions that might provoke violence or provide certain classes with advantages over classes below them.
چنین سیاستهایی یا بدترین شرایطی را که ممکن است خشونت را تحریک کند بهبود میبخشد یا برای طبقات خاصی نسبت به طبقات پایینتر از آنها مزیتهایی ایجاد میکند.
Confidence was increasing that men, through foresight and effective action could ameliorate their existence and even prolong their lives.
اعتماد به نفس بیشتر می شد که مردان با آینده نگری و اقدام مؤثر می توانند موجودیت خود را بهبود بخشند و حتی عمر خود را طولانی تر کنند.
اصلاح اسیدمی اغلب این مشکل را بهبود می بخشد.
اقدامات برای بهبود شرایط کاری تأثیر کمی داشته است.
اقداماتی برای بهبود وضعیت انجام شده است.
قوانین جدید برای بهبود مشکل بدهی های مزمن طراحی شده اند.
عوارض جانبی درمان را می توان تا حدودی بهبود بخشید.
کمک های خارجی برای بهبود اثرات خشکسالی به شدت مورد نیاز است.
بهتر کردن
بهتر
سود
boost
تقویت
بالا بردن
افزایش دهد
کمک
meliorate
بهبود بخشید
mend
بهبودی یافتن
درست
rectify
اصلاح کردن
refine
پالودن
پیشرفت
اصلاح
amend
درمان
cure
غنی سازی
elevate
ثابت
enrich
شفا دادن
کامل
heal
ترویج
جبران خسارت
تعمیر
redress
برطرف کردن
حل کن
remedy
مربع
repair
ارتقا دهید
نیشگون گرفتن و کشیدن
upgrade
tweak
worsen
بدتر شود
deteriorate
بدتر شدن
نزول کردن
کاهش می یابد
degenerate
منحط
degrade
تنزل دادن
depreciate
مستهلک کردن
محو شدن
شکست
wane
کمرنگ شدن
weaken
تضعیف شود
get worse
به سراشیبی بروید
go downhill
پسرفت
regress
قهقرایی
retrogress
کاهش
diminish
واپسگرا
retrograde
فرو رفتن
از بین رفتن
languish
پوسیدگی
decay
رها کردن
اسلاید
کاهش دادن
lessen
عقب نشینی
backslide
کم شدن
dwindle
متلاشی شدن
disintegrate
عقب نشینی کند
recede
فروکش
abate
افسرده
ebb
از هم پاشید
depress