assassinate

base info - اطلاعات اولیه

assassinate - ترور

verb - فعل

/əˈsæsɪneɪt/

UK :

/əˈsæsɪneɪt/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [assassinate] در گوگل
description - توضیح

  • برای قتل یک شخص مهم


  • کشتن شخص مشهور یا مهم


  • قتل یک شخص مشهور یا مهم، به عنوان مثال. به دلایل سیاسی یا در ازای پول

  • The latter prevailed, but on 18 March 978 was assassinated by his rival's followers at Corfe in Dorset.


    دومی پیروز شد، اما در 18 مارس 978 توسط پیروان رقیب خود در کورفه در دورست ترور شد.

  • President Lincoln was assassinated by John Wilkes Booth.


    رئیس جمهور لینکلن توسط جان ویلکس بوث ترور شد.

  • Many people today worldwide, remember exactly what they were doing when John F Kennedy was assassinated in Dallas.


    بسیاری از مردم امروز، در سراسر جهان، دقیقاً به یاد دارند که وقتی جان اف کندی در دالاس ترور شد، چه می‌کردند.

  • The plotters' failure came too late for Jumblatt: he was assassinated in March 1977, victim of yet another plot.


    شکست توطئه گران برای جنبلات خیلی دیر اتفاق افتاد: او در مارس 1977 ترور شد، قربانی یک توطئه دیگر.

  • Salinas said he had had excellent relations with two politicians who were assassinated late in his term.


    سالیناس گفت که روابط بسیار خوبی با دو سیاستمدار داشت که در اواخر دوره او ترور شدند.

  • Two weeks later they assassinated Masaryk.


    دو هفته بعد ماساریک را ترور کردند.

  • an attempt to assassinate the Pope


    تلاش برای ترور پاپ

example - مثال
  • a plot to assassinate the president


    طرحی برای ترور رئیس جمهور

  • The prime minister was assassinated by extremists.


    نخست وزیر توسط افراط گرایان ترور شد.

  • President Kennedy was assassinated in Dallas, Texas, in 1963.


    پرزیدنت کندی در سال 1963 در دالاس، تگزاس ترور شد.

  • the assassination of John Lennon


    ترور جان لنون

synonyms - مترادف

  • کشتن


  • آدم کشی

  • slay


    ذبح کردن

  • slaughter


    ذبح

  • dispatch


    ارسال


  • از بین بردن

  • butcher


    قصاب

  • execute


    اجرا کردن

  • exterminate


    نابود کردن

  • liquidate


    انحلال

  • ice


    یخ

  • off


    خاموش

  • neutraliseUK


    neutraliseUK

  • neutralizeUS


    خنثی کردن ایالات متحده

  • snuff


    انفیه

  • terminate


    خاتمه دادن

  • whack


    ضربت زدن

  • croak


    غرغر کردن

  • get


    گرفتن

  • blast


    انفجار

  • hit


    اصابت


  • شلیک

  • bump off


    دست انداز کردن


  • کنار گذاشتن


  • مالیدن

  • do in


    انجام دهید

  • snuff out


    خفه کردن


  • بیرون بردن


  • اسلحه پایین


  • ضربه زدن


  • منفجر کردن

antonyms - متضاد

لغت پیشنهادی

reassuring

لغت پیشنهادی

routine

لغت پیشنهادی

Comptroller and Auditor General