biz

base info - اطلاعات اولیه

biz - بیز

N/A - N/A

bɪz

UK :

bɪz

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [biz] در گوگل
description - توضیح

  • نوع خاصی از کسب و کار، به ویژه کسب و کار مربوط به سرگرمی


  • نوع خاصی از کسب و کار، به ویژه کسب و کار مرتبط با سرگرمی


  • نوع خاصی از کسب و کار


  • یک کسب و کار


  • کسب و کار

  • used by some companies in their website addresses


    توسط برخی از شرکت ها در آدرس های وب سایت خود استفاده می شود

  • Called biz / ed, the new service can be found on the Internet, and reached via your computer and modem.


    این سرویس جدید که biz / ed نامیده می شود، در اینترنت یافت می شود و از طریق رایانه و مودم شما قابل دسترسی است.

  • Rather it serves as an eminently readable reference book for those considering a life in food biz.


    در عوض، این کتاب به عنوان یک کتاب مرجع بسیار خواندنی برای کسانی است که به دنبال زندگی در زمینه غذا هستند.

  • Ms. Francis reports on the music biz for the magazine.


    خانم فرانسیس در مورد تجارت موسیقی برای مجله گزارش می دهد.

  • We in the news biz often speculate on the potency of your influence.


    ما در بخش اخبار اغلب در مورد قدرت نفوذ شما حدس می زنیم.

  • The answer probably lies in the complex maze of hype, distribution and luck which makes up today's rock biz.


    پاسخ احتمالاً در پیچ و خم پیچیده هیاهو، توزیع و شانس است که تجارت راک امروز را تشکیل می دهد.

  • Agents, these days, they look like corporation men but Herrick was more show biz than Coco the Clown.


    نمایندگان، این روزها، آنها شبیه مردان شرکت به نظر می رسند، اما هریک بیشتر از کوکو دلقک حرفه ای نمایشی بود.

  • Show biz happens to be the biggest, of course.


    البته، نمایش بیز بزرگترین است.

  • She had come closer than anyone in the biz, had looked inside of him and seen stuff worth redeeming.


    او بیشتر از هر کس دیگری نزدیک شده بود، به درون او نگاه کرده بود و چیزهایی را دیده بود که ارزش بازخرید را دارند.

  • It looks the biz in its racy colours, with go-faster body kit, spoilers and 15in alloys.


    در رنگ‌های تندش، با کیت بدنه سریع‌تر، اسپویلرها و آلیاژهای 15 اینچی، زیبا به نظر می‌رسد.

example - مثال
  • the entertainment/movie/music biz


    سرگرمی / فیلم / موسیقی

  • She is one of the top amateur riders in the biz.


    او یکی از برترین سوارکاران آماتور در این رشته است.

  • the music biz


    بخش موسیقی

  • If you have a robust biz model with a low cost base you can do well now.


    اگر یک مدل بیز قوی با پایه کم هزینه دارید، اکنون می توانید خوب عمل کنید.

  • They announced 7 new domain suffixes, from .biz to .info, to compete with .com.


    آنها 7 پسوند دامنه جدید از .biz تا .info را برای رقابت با .com اعلام کردند.

synonyms - مترادف

  • حرفه

  • job


    کار


  • اشتغال


  • کار کردن


  • تجارت


  • استخدام

  • vocation


    صدا زدن

  • calling


    کسب و کار


  • خط


  • دستیابی


  • موقعیت

  • pursuit


    رشته


  • پست


  • مهارت


  • راکت تنیس


  • نقش

  • racket


    چیز


  • métier


  • کره

  • métier


    تخصص انگلستان

  • sphere


    تخصص ایالات متحده

  • specialityUK


    بازی

  • specialtyUS


    وضعیت


  • دفتر


  • زندگي كردن


  • نامزدی


  • استخدام کردن

  • engagement


    اسلات


  • هنر

  • slot


  • art


antonyms - متضاد
  • avocation


    دعوت


  • سرگرمی

  • fun


    سرگرم کننده

  • hobby


    ساکت

  • pastime


    تفریحی


  • سکوت

  • recreation


    تسلیم شدن


  • بیکاری

  • surrender


  • unemployment


لغت پیشنهادی

arcus

لغت پیشنهادی

figurative

لغت پیشنهادی

metamorphosis