circumvent
circumvent - دور زدن
verb - فعل
UK :
US :
to avoid a problem or rule that restricts you especially in a clever or dishonest way – used to show disapproval
برای جلوگیری از مشکل یا قانونی که شما را محدود می کند، به خصوص به روشی هوشمندانه یا غیر صادقانه - برای نشان دادن عدم تایید استفاده می شود
برای جلوگیری از چیزی با تغییر جهتی که در آن سفر می کنید
to avoid something especially cleverly or illegally
اجتناب از چیزی، به خصوص هوشمندانه یا غیرقانونی
برای جلوگیری از چیزی با دور زدن آن
اما متأسفانه قانون به گونه ای تنظیم شده است که امکان دور زدن آن را فراهم می کند.
By setting up such a system yourself you are potentially circumventing any security systems your company has in place.
با راهاندازی چنین سیستمی، به طور بالقوه هر سیستم امنیتی را که شرکت شما در آن قرار داده است دور میزنید.
He had a deep contempt for the bureaucratic mind and took particular delight in circumventing bureaucratic obstruction.
او تحقیر عمیقی نسبت به ذهن بوروکراسی داشت و از دور زدن موانع اداری لذت می برد.
Lastly, if the screening router is circumvented by a hacker, the rest of the network is open to attack.
در نهایت، اگر روتر غربالگری توسط یک هکر دور زده شود، بقیه شبکه برای حمله باز است.
به نظر می رسد قانون جدید توسط نهادهای محلی قابل دور زدن است.
او استدلال های خود را به زور می آورد، از شکاف ها پرش می کرد، مشکلات یا مشکلات را دور می زد.
من هیچ قصدی برای نقض یا دور زدن قوانین سنا نداشتم.
سپس مراسم دور زدن شهر آغاز شد.
آنها راهی برای دور زدن قانون پیدا کردند.
Ships were registered abroad to circumvent employment and safety regulations.
کشتی ها برای دور زدن مقررات استخدامی و ایمنی در خارج از کشور ثبت شدند.
جوانان همچنان می خواهند کنترل والدین خود را دور بزنند.
dodge
طفره رفتن
اجتناب کردن
evade
کنار گذاشتن
sidestep
اردک
duck
میان بر
bypass
در رفتن
دامن
skirt
ضرب و شتم
میانبر
shortcut
گول زدن
outwit
خارج از کناره
outflank
فویل
foil
خنثی کردن
thwart
غلبه بر
غلبه بر ایالات متحده
outmaneuverUS
غلبه بر انگلستان
outmanoeuvreUK
فرار کردن
elude
شرک کردن
shirk
میخچه
stymie
سفر به اینجا و آنجا
خارج شدن از
راهی پیدا کن
گرد شدن
پایان اجرا
end-run
بگذر
دور بزن
کار کردن
دوری از
اجتناب کنید
shun
دنبال کردن
نگاه داشتن
obey
اطاعت کن
رعایت کنید
کمک
اجازه
کمک کند
comply with
مطابقت داشته باشد
روبرو شدن با
رویارویی
تشويق كردن
صورت
رایگان
آزاد کردن
liberate
ملاقات
مجوز
رهایی
رها کردن
به عهده گرفتن
شریک
abet
از دست دادن
حمایت کردن
ترویج
رو به جلو
پیشرفت
به علاوه
further
پرورش دادن
nurture
کشت کنند
cultivate
تسهیل کردن
facilitate
پرورش دادن، پروردن
foster
