customers

base info - اطلاعات اولیه

customers - مشتریان

N/A - N/A

ˈkʌs.tə.mɚ

UK :

ˈkʌs.tə.mər

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [customers] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [customers] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [customers] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [customers] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [customers] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [customers] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [customers] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [customers] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [customers] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [customers] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [customers] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [customers] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [customers] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [customers] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [customers] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [customers] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [customers] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [customers] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [customers] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [customers] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [customers] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [customers] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [customers] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [customers] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [customers] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [customers] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [customers] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [customers] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [customers] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [customers] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [customers] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [customers] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [customers] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [customers] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [customers] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [customers] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [customers] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [customers] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [customers] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [customers] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [customers] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [customers] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [customers] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [customers] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [customers] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [customers] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [customers] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [customers] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [customers] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [customers] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [customers] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [customers] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [customers] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [customers] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [customers] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [customers] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [customers] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [customers] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [customers] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [customers] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [customers] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [customers] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [customers] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [customers] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [customers] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [customers] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [customers] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [customers] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [customers] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [customers] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [customers] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [customers] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [customers] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [customers] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [customers] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [customers] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [customers] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [customers] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [customers] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [customers] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • a satisfied customer


    یک مشتری راضی

  • Mrs Wilson is one of our regular customers.


    خانم ویلسون یکی از مشتریان دائمی ما است.

  • We try to give all our customers good service.


    ما سعی می کنیم به همه مشتریان خود خدمات خوبی ارائه دهیم.

  • Our new ordering system means we can serve customers more efficiently.


    سیستم سفارش جدید ما به این معنی است که می توانیم به طور موثرتری به مشتریان خدمات ارائه دهیم.

  • The company's simple strategy is to focus on the customer.


    استراتژی ساده شرکت تمرکز بر مشتری است.

  • We need to convert more website visitors to paying customers.


    ما باید بازدیدکنندگان وب سایت بیشتری را به مشتریان پولی تبدیل کنیم.

  • We aim to respond to all customer complaints within 24 hours.


    هدف ما پاسخگویی به تمام شکایات مشتریان در عرض 24 ساعت است.

  • techniques to attract new customers


    تکنیک های جذب مشتریان جدید

  • The farm's biggest customer is a restaurant chain.


    بزرگترین مشتری مزرعه یک رستوران زنجیره ای است.

  • We like to reward loyal customers with special offers.


    ما دوست داریم به مشتریان وفادار با پیشنهادات ویژه پاداش دهیم.

  • a cost-effective way to reach prospective customers


    یک راه مقرون به صرفه برای دستیابی به مشتریان بالقوه

  • Studies show that each satisfied customer will tell one other person about your company.


    مطالعات نشان می دهد که هر مشتری راضی درباره شرکت شما به یک نفر دیگر می گوید.

  • The store has changed its image in an effort to win back unhappy customers.


    این فروشگاه در تلاش برای به دست آوردن مجدد مشتریان ناراضی، تصویر خود را تغییر داده است.

  • They adapt their services to meet customer needs in different countries.


    آنها خدمات خود را برای رفع نیازهای مشتریان در کشورهای مختلف تطبیق می دهند.

  • We now need to trial these products and get customer feedback before developing them further.


    اکنون باید این محصولات را آزمایش کنیم و قبل از توسعه بیشتر، بازخورد مشتریان را دریافت کنیم.

  • Our customer service representatives are trained to believe in the old saying that the customer is always right.


    نمایندگان خدمات مشتری ما طوری آموزش دیده اند که به ضرب المثل قدیمی معتقد باشند که همیشه حق با مشتری است.

synonyms - مترادف
  • clientele


    ارباب رجوع

  • clients


    مشتریان

  • patrons


    مصرف کنندگان

  • consumers


    سفارشی


  • کسب و کار


  • ذیل


  • نوازنده ها

  • punters


    معمولی ها

  • regulars


    تجارت


  • عمومی


  • خریداران

  • buyers


    حمایت

  • patronage


    مشتری

  • clientage


    مراجعه کنندگان

  • clientry


    کاربران

  • frequenters


    بازار

  • users


    فروشندگان

  • purchasers


    امپراتورها

  • shoppers


    عادت ها


  • حضار

  • vendees


    حوزه انتخابیه

  • emptors


    مجموعه

  • habitués


    افراد وابسته


  • حمایت کردن

  • constituency


    سهم بازار

  • cortege


    پایگاه مشتری

  • dependents


    چشم انداز




  • prospects


antonyms - متضاد
  • antagonism


    تضاد


  • رقابت

  • detraction


    انحراف

  • humility


    فروتنی

  • modesty


    مخالفت


لغت پیشنهادی

naples

لغت پیشنهادی

stereotyping

لغت پیشنهادی

funnier