mitigate
mitigate - کاهش
verb - فعل
UK :
US :
ایجاد موقعیت یا اثرات چیزی کمتر ناخوشایند، مضر یا جدی
برای اینکه چیزی کمتر مضر، ناخوشایند یا بد جلوه دهد
برای ایجاد چیزی کمتر شدید یا کمتر ناخوشایند
situations that are not an excuse for a crime but that a court of law may consider to be important enough to reduce the blame or punishment of the accused person
موقعیتهایی که بهانهای برای جرم نیستند، اما ممکن است دادگاه حقوقی آنها را برای کاهش تقصیر یا مجازات متهم مهم بداند.
Switching assignments, working on another team or making other kinds of adjustments can mitigate anger.
تغییر تکالیف، کار در تیم دیگر، یا انجام انواع دیگر تنظیمات می تواند خشم را کاهش دهد.
اینها با حضور بازیگران و بازیگران شناخته شده و جذاب کم نمی شود.
ما باید راهی برای کاهش هزینه ها پیدا کنیم.
اثر آن کاهش رد گوینده از یک درخواست معقول است.
شما موظف هستید که خسارات خود را کاهش دهید. این وظیفه در فصل 18 توضیح داده شده است.
اقدام برای کاهش فقر
فرسایش خاک با کاشت درختان کاهش یافت.
مشخص نیست که چگونه می توان اثرات گردشگری در جزیره را کاهش داد.
خواب زیاد و نوشیدن مایعات فراوان می تواند اثرات آنفولانزا را کاهش دهد.
فناوری هایی که می توانند گرمایش جهانی را کاهش دهند
این شرکت به دلیل عدم موفقیت در کاهش خطرات در کارخانه مورد انتقاد قرار گرفت.
کار بیشتری برای کاهش اثرات منفی افزایش قیمت نفت نمی توانیم انجام دهیم.
The judge said that there were no mitigating circumstances that would result in a lesser punishment.
قاضی گفت که هیچ جهات تخفیفی وجود ندارد که مجازات کمتری را در پی داشته باشد.
سهولت
soothe
آرام کردن
allay
در حد متوسط
ساکت
نرم کردن
soften
صریح
assuage
کاهش
blunt
کدر
diminish
خلق و خوی
dull
تضعیف شود
mollify
تسکین دادن
temper
آرام
weaken
بررسی
appease
کاهش دادن
calm
سبک کردن
حواله دادن
lessen
تخفیف دادن
lighten
تضعیف کردن
palliate
رام کردن
placate
کوسن
remit
مرطوب
abate
مرده
extenuate
مسکن
pacify
attenuate
subdue
alleviate
cushion
damp
deaden
relieve
aggravate
تشدید - مشدد
intensify
تشدید شود
exacerbate
تشدید کند
افزایش دادن
worsen
بدتر شدن
compound
ترکیب
heighten
بالا بردن
inflame
ملتهب کردن
amplify
تقویت
complicate
پیچیده کردن
excite
برانگیختن
magnify
بزرگ کردن
rouse
بیدار کردن
agitate
به هم زدن
irritate
تحریک کردن
provoke
تحریک
تقویت کردن
افزایش دهد
augment
توسعه دادن، گسترش
اضافه کردن به
بدترش کن
ناراحت
make worse
بزرگنمایی کنید
upset
نگران بودن
incite
رشد
enlarge
مشکل
بسط دادن
طولانی کردن
prolong