owner

base info - اطلاعات اولیه

owner - مالک

noun - اسم

/ˈəʊnər/

UK :

/ˈəʊnə(r)/

US :

family - خانواده
ownership
مالکیت
own
خود
disown
انکار کردن
google image
نتیجه جستجوی لغت [owner] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • a dog/pet/gun owner


    صاحب سگ / حیوان خانگی / تفنگ

  • a business/property/store owner


    صاحب کسب و کار / ملک / فروشگاه

  • The painting has been returned to its rightful owner.


    این نقاشی به صاحب واقعی اش بازگردانده شده است.

  • He's now the proud owner of a cottage in Wales.


    او اکنون صاحب افتخار یک کلبه در ولز است.

  • Would the owner of the black Mercedes parked in front of the gates please report to reception.


    آیا صاحب مرسدس بنز مشکی که جلوی دروازه پارک شده است لطفا به پذیرش مراجعه کنید.

  • They were using the land with the permission of the owner.


    با اجازه مالک از زمین استفاده می کردند.

  • The car had only one previous owner.


    این خودرو تنها یک مالک قبلی داشت.

  • Their daughter became the owner of the farm in 1892.


    دختر آنها در سال 1892 صاحب مزرعه شد.

  • Are you the owner of this car?


    آیا شما صاحب این ماشین هستید؟

  • We still haven't found the dog's owner.


    ما هنوز صاحب سگ را پیدا نکردیم.

  • He is the owner of a chain of hotels.


    او صاحب هتل های زنجیره ای است.


  • برای اکثر صاحبان مشاغل، کمک یک مشاور مالی بسیار ارزشمند است.

  • The group's former owner made $1.35 billion from the sale.


    مالک سابق این گروه ۱.۳۵ میلیارد دلار از این فروش به دست آورد.

  • the joint/majority/sole owner


    مالک مشترک / اکثریت / انحصاری

  • The land is now in the hands of a private owner.


    زمین در حال حاضر در دست یک مالک خصوصی است.

synonyms - مترادف
  • proprietor


    مالک

  • holder


    دارنده

  • possessor


    نگهبان

  • keeper


    دارنده عنوان

  • proprietress


    پروپریتریکس

  • titleholder


    خریدار

  • proprietrix


    دارنده سند

  • purchaser


    صاحب خانه


  • استاد

  • deed holder


    حامل

  • landlord


    ذینفع


  • خانم صاحبخانه

  • bearer


    مالک زمین

  • beneficiary


    وارث

  • landlady


    وکیل

  • landowner


    ساکن

  • heir


    متولی

  • legatee


    معشوقه

  • occupant


    فروشنده ایالات متحده

  • heiress


    دریافت کننده وجه

  • custodian


    گیرنده

  • mistress


    متصدی

  • vendorUS


    کنترل کننده

  • payee


    venderUK

  • consignee


    مدیر

  • incumbent


    وارث ظاهری

  • controller


  • venderUK


  • heritor



  • heir-apparent


antonyms - متضاد
  • leaser


    اجاره کننده

  • renter


    مرزی

  • boarder


لغت پیشنهادی

resolving

لغت پیشنهادی

shouting

لغت پیشنهادی

duke