aberration
aberration - انحراف
noun - اسم
UK :
US :
عمل یا رویدادی که با آنچه معمولاً اتفاق میافتد یا کاری که معمولاً انجام میدهد بسیار متفاوت است
یک تغییر موقت از روش معمول یا معمول رفتار
تغییر از آنچه معمول یا معمول است، به ویژه. یک تغییر موقت
زیان امسال یک انحراف است و شرکت به رشد خود ادامه خواهد داد.
The Tories regard it as an aberration that would be catastrophic for Britain's system of government.
محافظهکاران آن را انحرافی میدانند که برای سیستم حکومتی بریتانیا فاجعهبار خواهد بود.
آن بوسه آخر یک اشتباه بود، یک انحراف.
In light of his often-brilliant and incident-free 1995-96 season the previous year was quickly ruled an aberration.
با توجه به فصل غالباً درخشان و بدون حادثه او در فصل 1995-96، سال قبل به سرعت به یک انحراف محکوم شد.
This psychoanalysis of the Enlightenment obviously concentrated only on its darker side its errors, aberrations and absurdities.
این روانکاوی روشنگری آشکارا فقط بر جنبه تاریک تر آن، خطاها، انحرافات و پوچ های آن متمرکز بود.
مفهوم واضح بود: بحث در مورد ماده 6 یک انحراف غیرمسئولانه خواهد بود.
و هر چنین انحرافی شامل تمایل عصبی نسبت به کودکان است.
انحراف موقت ذهن خسته اش
یک زن بدون فرزند به عنوان یک انحراف و تقریباً یک طرد شده اجتماعی در نظر گرفته می شد.
اقتصاددانان جهش تورم ماه گذشته را انحراف رد کردند.
این یک انحراف موقت از ذهن خسته او بود.
این چیزی بیش از یک انحراف ذهنی از جانب من نبود.
آنها ادعا کردند که او یک والدین دلسوز است که در یک لحظه انحراف از خشونت استفاده کرده است.
در یک لحظه انحراف، او موافقت کرد که با او برود.
متاسفم که دیر آمدم - من یک انحراف ذهنی داشتم و فراموش کردم که امروز جلسه ای داشتیم.
کاهش نمرات آزمون مدرسه ما به عنوان یک انحراف رد شد.
abnormality
ناهنجاری
anomaly
عجیب و غریب
oddity
بی نظمی
irregularity
انحراف
deviation
خصوصیات عجیب و غریب
peculiarity
واگرایی
eccentricity
استثنا
quirk
نادر بودن
divergence
عجیب بودن
کنجکاوی
rarity
عزیمت، خروج
strangeness
تغییر
curiosity
چیز غریب
oddness
تفاوت
departure
اعوجاج
ناسازگاری
weirdness
غیر معمول بودن
freak
کاستی
oddment
ناهماهنگی
پدیده
distortion
سرگردان
diversion
هوس باز
inconsistency
digression
unusualness
aberrancy
defect
incongruity
straying
vagary
conformity
مطابقت
normality
عادی بودن
regularity
منظم بودن
sameness
یکسانی
soundness
سلامت
usualness
معمول بودن
استاندارد
uniformity
یکنواختی
similarity
شباهت
normalcy
ادامه
continuation
کمال
evenness
اشتراک
perfection
برابری
commonality
هنجار
equality
همتراز
norm
میانگین
par
طبیعی
خط
سادگی
معمولی بودن
simplicity
مشترک بودن
ordinariness
هارمونی
commonness
توافق
harmony
استاندارد بودن
ثبات
typicality
معمولی
standardness
consistency
normalness
