alarmed
alarmed - هشدار داد
adjective - صفت
UK :
US :
نگران یا ترسیده
protected by an alarm
با زنگ هشدار محافظت می شود
نگران یا ترسیده از چیزی
An alarmed vehicle or place has an alarm in it that when active will make a loud noise if anyone enters or touches it
یک وسیله نقلیه یا مکان هشدار دارای زنگ هشداری است که در صورت فعال بودن، اگر کسی وارد آن شود یا آن را لمس کند، صدای بلندی ایجاد می کند.
اما کارشناسان بیمارستان روانی کونی هیل نگران هستند.
اما روانشناسان و روانپزشکان برجسته نگران هستند.
با این حال، اگر در حال حاضر خانه ای با اسکلت چوبی دارید، نگران نباشید!
اما در آن زمان پیوس از سرعت تغییرات نگران شده بود.
فردی که مضطرب است دچار ترس یا دلهره ناگهانی از خطر می شود - نوعی اضطراب.
He had expressed a similar thought to a neurologist friend of his once to receive an alarmed look in reply.
او یک بار به یکی از دوستان متخصص مغز و اعصاب خود چنین فکری را بیان کرده بود تا در پاسخ نگاهی نگران کننده دریافت کند.
معدنچی مضطرب که متوجه شد مشکلی پیش آمده بود از گودال خارج شد.
Alarmed storekeepers locked their doors.
انبارداران نگران درهای خود را قفل کردند.
وقتی نتوانست شوهرش را بیدار کند نگران شد.
او از احتمال سفر به تنهایی نگران بود.
این درب زنگ خطر دارد.
چیزی برای ترسیدن وجود ندارد
نمی ترسی (از اینکه) بیفتی؟
یک کودک ترسیده
او می ترسید که شیشه بشکند.
دزدها ترسیدند و فرار کردند.
I was terrified (that) she wouldn’t come.
من می ترسیدم (که) او نمی آید.
با چشمان درشت و وحشت زده به او نگاه کرد.
شما فقط پارانوئید هستید
از چیزی که سوزان به من گفت کمی نگران شدم.
وقتی فهمید که چقدر دیر شده، شروع به ترسیدن کرد.
The doctors have decided to keep him in hospital overnight but there is nothing to be alarmed about.
پزشکان تصمیم گرفته اند او را یک شبه در بیمارستان نگه دارند، اما چیزی برای نگرانی وجود ندارد.
The government is not unduly alarmed by these figures.
دولت بی جهت از این ارقام نگران نیست.
من از این که چقدر وزن کم کرده بود، کمی نگران بودم.
از شنیدن آمدن او نگران شدم.
من نسبتاً نگرانم که چیزی نشنیده ایم.
هشدار: این ساختمان هشدار داده است.
frightened
وحشت زده
terrified
ترسیده
می ترسد
ترسناک
fearful
مشتاق
anxious
عصبی
horrified
نگران
بهت زده
مشکل دار
shocked
ناآرام
troubled
مختل
uneasy
ناراحت
disturbed
مبهوت
spooked
هیستریک
upset
دلهره آور
aghast
بی اعصاب
hysterical
پریشان
apprehensive
وحشت زده انگلستان
unnerved
ایالات متحده را به وحشت انداخت
distressed
hysteric
terrorisedUK
برانگیخته شد
terrorizedUS
dismayed
affrighted
startled
hysteric
daunted
scary
aroused
panicked
horror-struck
fearless
بی باک
assured
خاطر جمع
calm
آرام
composed
تشکیل شده
unafraid
بدون ترس
untroubled
بدون مشکل
serene
ارام
undaunted
ناآرام
tranquil
سرد
placid
صلح آمیز
unruffled
جمع آوری شده
بدون مزاحمت
peaceful
بی نگرانی
collected
آرام بخش
undisturbed
شجاع
unperturbed
ساکت
unworried
با یکدیگر
relaxed
غیر قابل بال زدن
sedate
پررنگ
brave
بی تفاوت
خونسرد
شجاعانه
courageous
هنوز
unflappable
مجذوب
bold
nonchalant
valiant
coolheaded
daring
possessed