anachronism

base info - اطلاعات اولیه

anachronism - نابهنگامی

noun - اسم

/əˈnækrənɪzəm/

UK :

/əˈnækrənɪzəm/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [anachronism] در گوگل
description - توضیح

  • کسی یا چیزی که به نظر می رسد متعلق به گذشته است، نه حال


  • چیزی در یک نمایشنامه، فیلم و غیره که اشتباه به نظر می رسد زیرا در دوره ای از تاریخ که نمایشنامه و غیره در آن جریان دارد وجود نداشته است

  • a person thing or idea that exists out of its time in history especially one that happened or existed later than the period being shown, discussed, etc.


    شخص، چیز یا ایده ای که خارج از زمان خود در تاریخ وجود داشته باشد، به ویژه آن چیزی که دیرتر از دوره نشان داده شده، مورد بحث و غیره اتفاق افتاده یا وجود داشته است.


  • کسی یا چیزی که در دوره اشتباهی از تاریخ قرار گرفته است، یا چیزی که به گذشته تعلق دارد تا حال

  • The idea of the great house as a pattern for everyone is already an anachronism in the mind of Sir Leicester.


    ایده خانه بزرگ به عنوان الگویی برای همه در حال حاضر یک نابهنگاری در ذهن سر لستر است.

  • The harvest festival celebrations in the town are an anachronism since almost everyone who lives there nowadays works in an office.


    جشن‌های جشن برداشت محصول در این شهر یک امر نابهنگام است زیرا تقریباً همه کسانی که امروزه در آنجا زندگی می‌کنند در یک دفتر کار می‌کنند.

  • He often expressed his conviction that a closed society is an anachronism in a global society.


    او اغلب معتقد بود که یک جامعه بسته یک نابهنگام در یک جامعه جهانی است.

  • Isn't the school just an anachronism?


    آیا مدرسه فقط یک نابهنگاری نیست؟

  • The law on mining is simply an anachronism in this day and age.


    قانون ماینینگ در عصر حاضر به سادگی یک نابهنگاری است.

  • There are anachronisms and incongruities over what properly appertains to a given age or nation.


    ناهماهنگی ها و ناسازگاری هایی در مورد آنچه به درستی مربوط به یک عصر یا ملت خاص است وجود دارد.

  • Compound interest and present-value tables have rapidly become anachronisms.


    جداول بهره مرکب و ارزش فعلی به سرعت به یک نابهنگام تبدیل شده اند.

  • The hostel was named Rameses Villa; a charming anachronism.


    خوابگاه Rameses Villa نام داشت. یک آناکرونیسم جذاب

  • Kinton was a ridiculous, out-dated anachronism, perhaps but no more of an anachronism than Mabel herself.


    کینتون یک آناکرونیسم مضحک و قدیمی بود، شاید، اما نه بیشتر از خود میبل.

example - مثال
  • The monarchy is seen by many people as an anachronism in the modern world.


    بسیاری از مردم سلطنت را به عنوان یک نابهنگاری در دنیای مدرن می دانند.

  • She said nuclear weapons were an anachronism in the post cold war era.


    او گفت که تسلیحات هسته‌ای در دوران پس از جنگ سرد یک امر نابهنگام بود.

  • The book is full of anachronisms which suggests there were parts rewritten in later centuries.


    کتاب مملو از موارد نابهنگام است که نشان می‌دهد در قرن‌های بعد قسمت‌هایی بازنویسی شده‌اند.

  • the charges of anachronism levelled against the film


    اتهامات نابهنگامی که علیه فیلم مطرح شده است

  • For some people marriage is an anachronism from the days when women needed to be protected.


    برای برخی افراد، ازدواج یک امر نابهنگام از روزهایی است که زنان نیاز به محافظت داشتند.

  • For a historical drama the movie was filled with anachronisms.


    برای یک درام تاریخی، فیلم پر از نابهنگاری بود.

  • He uses only e-mail never anachronistic regular mail.


    او فقط از ایمیل استفاده می‌کند، نه از نامه‌های معمولی نابهنگام.

synonyms - مترادف
  • archaism


    باستان گرایی

  • holdover


    نگهدارنده

  • leftover


    پس مانده غذا

  • relic


    یادگار


  • بقا

  • misplacement


    قرار دادن اشتباه

  • prolepsis


    پرولپسیس

  • solecism


    انفرادی

  • chronological error


    خطای زمانی

  • metachronism


    متاکرونیسم

  • misdate


    تاریخ نادرست

  • postdate


    تاریخ ارسال

antonyms - متضاد
  • syllepsis


    سیلپسیس

لغت پیشنهادی

anarchy

لغت پیشنهادی

bop

لغت پیشنهادی

collision