awesome

base info - اطلاعات اولیه

awesome - عالی

adjective - صفت

/ˈɔːsəm/

UK :

/ˈɔːsəm/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [awesome] در گوگل
description - توضیح

  • بسیار چشمگیر، جدی یا دشوار به طوری که شما احساس احترام، نگرانی یا ترس زیادی می کنید


  • خیلی خوب

  • causing feelings of great admiration, respect or fear


    ایجاد احساس تحسین، احترام یا ترس شدید


  • فوق العاده خوب

  • The food was totally awesome.


    غذا کاملا عالی بود

  • The view was awesome.


    منظره عالی بود

  • Their weariness was honorable, even awesome.


    خستگی آنها شرافتمندانه و حتی عالی بود.

  • It is this as well as the awesome and terrifying vision at the time which so disturbed him.


    این و همچنین دید وحشتناک و وحشتناک در آن زمان است که او را بسیار آزار می دهد.

  • It was an act that demonstrated how awesome are the power and prestige of the presidency.


    این اقدامی بود که نشان داد قدرت و اعتبار ریاست جمهوری چقدر عالی است.

  • Great areas of grass and woodland thus give way to mesquite desert at an awesome economic loss to man.


    بنابراین، مناطق وسیعی از چمن و جنگل جای خود را به صحرای کهور می دهد، که ضرر اقتصادی هنگفتی برای انسان به همراه دارد.

  • It truly is awesome, even at this level; it can be terribly challenging and terribly exciting.


    واقعاً عالی است، حتی در این سطح. می تواند به طرز وحشتناکی چالش برانگیز و بسیار هیجان انگیز باشد.


  • در پرتو این واقعیت شگفت انگیز، چگونه می توانیم با عضویت خود در آن بدن اینقدر ساده رفتار کنیم؟

  • Abruptly the ground fell away from our feet, an awesome void opened before us.


    ناگهان زمین از روی پای ما افتاد، خلأ حیرت انگیزی در برابر ما گشوده شد.

example - مثال
  • an awesome sight


    یک منظره عالی

  • awesome beauty/power


    زیبایی/قدرت عالی

  • They had an awesome task ahead.


    آنها کار بزرگی در پیش داشتند.

  • I just bought this awesome new game!


    من این بازی جدید و عالی را خریدم!

  • Wow! That's totally awesome!


    وای! این کاملاً عالی است!

  • As night fell, the volcano presented an awesome sight.


    با فرا رسیدن شب، آتشفشان منظره حیرت انگیزی را به نمایش گذاشت.

  • There are scenes of awesome beauty in the film.


    صحنه هایی با زیبایی فوق العاده در فیلم وجود دارد.

  • It is a region of awesome gorges and spectacular peaks.


    منطقه ای است پر از تنگه ها و قله های دیدنی.

  • The stillness of the evening was shattered by the most awesome sound.


    سکون غروب با مهیج ترین صدا در هم شکست.

  • We had a great time in Madrid.


    ما روزهای خوبی را در مادرید سپری کردیم.

  • I think their new song’s really cool.


    به نظر من آهنگ جدیدشون واقعا عالیه

  • ‘How was your holiday?’ ‘Fantastic!’


    «تعطیلاتت چطور بود؟» «فوق العاده!»

  • Jane’s a fabulous cook.


    جین آشپز فوق العاده ای است.

  • She’s doing a terrific job.


    او کار فوق العاده ای انجام می دهد.

  • ‘How was the show?’ ‘Brilliant!’


    «نمایش چطور بود؟» «درخشنده!»

  • The show was just awesome.


    نمایش فقط عالی بود

  • The adventure and action are truly epic in scope.


    ماجراجویی و اکشن واقعاً حماسی هستند.

  • Hey come look at this! It's awesome!


    هی بیا اینو ببین این عالی است!

  • An awesome challenge/task lies ahead of them.


    یک چالش/وظیفه عالی پیش روی آنهاست.

  • awesome scenery


    مناظر عالی

  • You look totally awesome in that dress.


    تو با اون لباس خیلی عالی به نظر میای

  • an awesome achievement


    یک دستاورد عالی

  • slang Your new haircut is awesome (= extremely good).


    مدل موی جدید شما عالی است (= بسیار خوب).

synonyms - مترادف

  • قابل توجه

  • magnificent


    باشکوه

  • wondrous


    شگفت انگیز


  • حیرت آور

  • astounding


    حیرت انگیز


  • باور نکردنی

  • stunning


    خیره کننده

  • astonishing


    عجیب

  • awe-inspiring


    هیبت انگیز

  • breathtaking


    مهیج


  • بزرگ

  • majestic


    با شکوه

  • spectacular


    دیدنی و جذاب - تماشایی

  • splendid


    عالی

  • stupendous


    عظیم


  • فوق العاده


  • خارق العاده


  • چشمگیر


  • فک انداختن

  • jaw-dropping


    شگفت انگیز انگلستان

  • marvellousUK


    دیوانه کننده

  • mind-blowing


    خردکننده

  • overwhelming


    سرسام آور

  • staggering


    قابل توجه، برجسته، موثر

  • striking


    زیبا


  • درخشان


  • چشم باز کردن

  • eye-opening


    چشم انداز

  • eye-popping


    شگفت آور

  • fabulous


  • glorious


antonyms - متضاد

  • معمولی

  • boring


    حوصله سر بر

  • mediocre


    متوسط

  • unremarkable


    غیر قابل توجه

  • lacklusterUS


    بی درخشش ایالات متحده

  • lacklustreUK


    ضعیف بریتانیا

  • mundane


    دنیوی

  • plain


    جلگه

  • unimpressive


    بی تاثیر

  • uninteresting


    غیر جالب

  • vapid


    پوچ


  • میانگین

  • drab


    خشک

  • dreary


    دلگیر

  • dull


    کدر

  • insipid


    بی مزه

  • mind-numbing


    بی حس کننده

  • monotonous


    یکنواخت

  • run-of-the-mill


    اجرا شده از آسیاب


  • استاندارد

  • tame


    رام کردن

  • trite


    پیش پا افتاده

  • trivial


    ناچیز

  • unamazing


    شگفت انگیز

  • unexceptional


    غیر استثنایی

  • unexciting


    غیر هیجان انگیز

  • uninspired


    بدون الهام

  • uninspiring


    بی انگیزه

  • vanilla


    وانیل

  • aweless


    بی هیبت


  • مشترک

لغت پیشنهادی

subordinates

لغت پیشنهادی

antler

لغت پیشنهادی

contain