gravy
gravy - سس
noun - اسم
UK :
US :
سسی که از شیره ای که از گوشت در هنگام پختن به دست می آید و با آرد و آب مخلوط می شود
چیزی خوب که بیشتر از چیزی است که انتظار داشتید به دست آورید
سس تهیه شده با آب گوشت و آرد که با گوشت و سبزیجات سرو می شود
سس تهیه شده از آب گوشت که اغلب با آرد مخلوط می شود
چیز اضافی که از داشتن آن استقبال می کنید و اغلب انتظار دریافت آن را نداشتید
پولی که بدون تلاش زیاد دریافت می کنید
موقعیتی که در آن کسب درآمد یا لذت بردن از یک زندگی راحت بدون تلاش زیاد آسان است
Gravy may be taken with the dinner menus, provided it is made with gravy powder or low-fat granules.
سس را می توان همراه با منوی شام مصرف کرد، البته به شرطی که با پودر آبگوشت یا دانه های کم چرب تهیه شود.
اگر او موفق شد، همه آن سس است.
در جنوب غربی گوشت گاو و آبگوشت همراه با ادویه های مناسب به معنی فلفل است.
برای شام، منوی استاندارد شامل سس گوشت گاو بر روی نان، یا ماکارونی و پنیر بود.
غذاها را تا 165 درجه فارنهایت یا تا زمانی که داغ و بخار شوند دوباره گرم کنید. سس را به جوش بیاورید.
قبل از سرو، سس را کاملا بجوشانید.
در اواخر دهه 30 لوبیا پخته هم به صورت آب نمک و هم در آبگوشت موجود بود.
هر چیزی که بیش از هشت درصد سود باشد، برای صنعت سودآور است.
This business took care of all our expenses, and the revenue from other ads and subscriptions was gravy.
این کسبوکار تمام هزینههای ما را بر عهده گرفت و درآمد حاصل از سایر آگهیها و اشتراکها نیز بسیار زیاد بود.
مدیران شرکت بیشتر سس را پاک می کنند.
من می توانم زمان های سخت را فراموش کنم، زیرا اکنون سه سال است که همه چیز در حال سس است.
dressing
تزئین
سس
آب میوه
relish
لذت بردن
condiment
چاشنی
flavouringUK
طعم دهنده انگلستان
flavoringUS
طعم دهنده ایالات متحده
dip
شیب
spice
ادویه
seasoning
جوس
jus
سس گوجه
ketchup
تاپینگ
topping
طعم انگلستان
flavourUK
طعم ایالات متحده
flavorUS
گیاهان
herbs
ادویه ها
spices
فلفل
نمک
گیاهان و ادویه جات ترشی جات
herbs and spices
کولیس
coulis
نمک و فلفل
گیاه دارویی
herb
تزریق
infusion
ترشح
suffusion
معجون
concoction
مخلوط
آماده سازی
شوق و شور
zest
مخلوط خامه ای
creamy mixture
catsup
catsup
پنالتی
ضرر - زیان
مجازات
disadvantage
عیب
hindrance
مانع
forfeiture
مصادره شدن