sprinkle
sprinkle - پاشیدن
verb - فعل
UK :
US :
قطرات کوچک مایع یا تکه های کوچک چیزی را پراکنده کردن
مقدار کمی از چیزی، به خصوص پراکنده در بالای چیزی
یک باران خفیف
انداختن چند تکه یا قطره چیزی روی سطح
بارش بسیار خفیف باران یا برف که فقط مدت کوتاهی طول می کشد
تکه های بسیار کوچک شکر رنگی یا شکلات که به عنوان تزیین روی کیک و غیره استفاده می شود.
پاشیدن چند قطره یا تکه های کوچک چیزی
کسی که می گوید آب پاشی است یعنی باران ملایم می بارد.
یک چهارم فلفل ها را در وسط هر دور شیرینی بریزید و روی آن کمی مرزنجوش بپاشید و مزه دار کنید.
Spoon a quarter of the peppers into the middle of each pastry round sprinkle a little marjoram on top and season.
ریگان مکالمات خود را با عباراتی از آمریکایی های مشهور پاشید.
پنیر را روی لوبیاها بپاشید.
ماهی را با آب لیمو و گیاهان بپاشید.
یک فنجان آب در قفسه بالایی قرار دهید یا روزنامه ها را به آرامی با آب بپاشید.
مزارع پرچین آن پر از درختان بلوط است و باغ های سیب و خانه های نیمه چوبی فراوان است.
اما از قضا، هر تیم پر از بازیکنانی است که از دیگری شکار شده اند.
مطمئناً با چند ده لکه کوچک سفید پاشیده شده بود.
روی کیک شکلات بپاشید.
روی توت فرنگی ها شکر پاشید.
توت فرنگی ها را با شکر پاشید.
ملحفه ها و بالش ها با آب اسطوخودوس پاشیده شد.
گوشت را کمی با نمک بپاشید.
اشعار او مملو از نقل قول هایی از یونان باستان است.
یک آسمان سیاه مخملی پر از ستاره
فیلمنامه به طرز آزادانه ای با جوک ها پاشیده شده است.
فقط در حال پاشیدن است. ما هنوز می توانیم بیرون برویم.
روی پیتزا چند سبزی بپاشید./روی پیتزا را با چند سبزی بپاشید.
سخنرانی به طور آزادانه با (= حاوی بسیاری) شوخی در مورد این حادثه پاشیده شد.
Scatter sprinkles over the top of the cake and press on them gently so that they stick to the chocolate.
روی کیک روی کیک بپاشید و به آرامی فشار دهید تا به شکلات بچسبد.
روی پیتزا پنیر بپاشید.
ممکن است امروز یک آبپاش دریافت کنیم.
نقطه
dot
فلک
fleck
لک
speckle
پایه
stipple
فلفل
خال
mottle
کک مک
freckle
لکه
blotch
لکه. خال
speck
سنگ مرمر
marble
شلیک
لکه دار شدن
splotch
داپل
dapple
چشمک زدن
bespeckle
گل میخ
stud
بستود
bestud
پاشیدن
besprinkle
علامت
لکه دار کردن
spatter
گرد و خاک
stain
خط
ضربه زدن
streak
جوش
dab
لک کردن
blot
اسپلاژ
splash
پوزخند
pimple
خاک
smudge
splodge
smirch