unsatisfied

base info - اطلاعات اولیه

unsatisfied - ناراضی

adjective - صفت

/ʌnˈsætɪsfaɪd/

UK :

/ʌnˈsætɪsfaɪd/

US :

family - خانواده
satisfaction
رضایت
satisfactory
رضایتبخش
satisfy
راضی کردن
satisfying
رضایت بخش
satisfied
راضی
google image
نتیجه جستجوی لغت [unsatisfied] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unsatisfied] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unsatisfied] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unsatisfied] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unsatisfied] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unsatisfied] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unsatisfied] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unsatisfied] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unsatisfied] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unsatisfied] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unsatisfied] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unsatisfied] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unsatisfied] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unsatisfied] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unsatisfied] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unsatisfied] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unsatisfied] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unsatisfied] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unsatisfied] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unsatisfied] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unsatisfied] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unsatisfied] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unsatisfied] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unsatisfied] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unsatisfied] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unsatisfied] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unsatisfied] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unsatisfied] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unsatisfied] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unsatisfied] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unsatisfied] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unsatisfied] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unsatisfied] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unsatisfied] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unsatisfied] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unsatisfied] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unsatisfied] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unsatisfied] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unsatisfied] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unsatisfied] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unsatisfied] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unsatisfied] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unsatisfied] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unsatisfied] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unsatisfied] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unsatisfied] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unsatisfied] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unsatisfied] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unsatisfied] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unsatisfied] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unsatisfied] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unsatisfied] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unsatisfied] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unsatisfied] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unsatisfied] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unsatisfied] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unsatisfied] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unsatisfied] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unsatisfied] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unsatisfied] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unsatisfied] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unsatisfied] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unsatisfied] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unsatisfied] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unsatisfied] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unsatisfied] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unsatisfied] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unsatisfied] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unsatisfied] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unsatisfied] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unsatisfied] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unsatisfied] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unsatisfied] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unsatisfied] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unsatisfied] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unsatisfied] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unsatisfied] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unsatisfied] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unsatisfied] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unsatisfied] در گوگل
description - توضیح
  • an unsatisfied demand request etc has not been dealt with


    به تقاضا، درخواست و غیره ارضا نشده رسیدگی نشده است


  • راضی نیستید زیرا می خواهید چیزی بهتر شود


  • احساس اینکه چیزی کافی نیست یا به اندازه کافی خوب نیست

  • If you have an unsatisfied wish you have not got what you wanted


    اگر آرزوی برآورده نشده دارید، به آنچه می خواستید نرسیده اید

  • So the Nash Ensemble's concert offered a first half of Mozart and Brahms which left one feeling vaguely unsatisfied.


    بنابراین کنسرت گروه نش نیمه اول موتزارت و برامس را ارائه داد که باعث شد فرد احساس نارضایتی مبهمی کند.

  • The compromise left all sides unsatisfied.


    سازش همه طرف ها را ناراضی کرد.

  • One of my few remaining unsatisfied ambitions is to get into the old man's study.


    یکی از معدود جاه طلبی های ارضا نشده من این است که وارد مطالعه پیرمرد شوم.

  • But other men, who remain unsatisfied, continue to grow step by step to new levels.


    اما مردان دیگر، که ناراضی باقی می مانند، به رشد گام به گام به سطوح جدید ادامه می دهند.

  • There is a huge unsatisfied demand for such mortgages from borrowers, as Standard Life discovered.


    همانطور که استاندارد لایف کشف کرد، تقاضای نارضایتی زیادی برای چنین وام‌های مسکنی از سوی وام‌گیرندگان وجود دارد.

  • But everyone knew, even then about unsatisfied or sublimated or postponed desires: the final step must be action.


    اما همه حتی در آن زمان درباره امیال ارضا نشده یا تصعید شده یا به تعویق افتاده می دانستند: گام نهایی باید عمل باشد.

  • Convinced that the general public had an unsatisfied thirst for knowledge he took an active part in several educational activities.


    او با اطمینان از اینکه عموم مردم عطش ارضا نشده ای برای دانش دارند، در چندین فعالیت آموزشی شرکت فعال داشت.

  • I have a nagging sense of being unsatisfied with my behaviour, as though I was doing something morally wrong.


    من احساس آزاردهنده ای دارم که از رفتارم راضی نیستم، انگار که از نظر اخلاقی کار اشتباهی انجام می دهم.

example - مثال
  • The novel had interested him but left him unsatisfied.


    این رمان او را مورد توجه قرار داده بود، اما او را ناراضی رها کرد.

  • After dinner he still felt unsatisfied.


    بعد از شام همچنان احساس نارضایتی می کرد.

  • There is unsatisfied demand for the product.


    تقاضای ناراضی برای محصول وجود دارد.

  • unsatisfied curiosity/desire


    کنجکاوی/میل ارضا نشده

synonyms - مترادف
  • discontented


    ناراضی

  • disgruntled


    ناامید شده

  • displeased


    محقق نشده است

  • disappointed


    متقاعد نشده

  • unhappy


    ناموفق

  • unfulfilled


    برآورده نشده

  • unconvinced


    راضی کننده نیست

  • failed


    تحریک شده

  • unmet


    خشمگین

  • unsatisfiable


    اذیت شده

  • irritated


    رنجیده شده است


  • نارضایتی

  • annoyed


    سوءمطالعه

  • aggrieved


    مضطرب

  • dissatisfied


    ناراحت

  • discontent


    عصبانی

  • malcontent


    راضی نیست

  • vexed


    خاموش کردن

  • upset


    دلخور

  • exasperated


    اذیت شد

  • not best pleased


    شکایت کردن

  • irked


    ناراحت شد


  • غرغر کردن

  • frustrated


  • resentful


  • disaffected


  • bothered


  • complaining


  • malcontented


  • peeved


  • grumbling


antonyms - متضاد
  • pleased


    راضی

  • satisfied


    خوشحال


  • خرسند

  • delighted


    خوشحالم

  • gratified


    هیجان زده


  • خفه شده

  • contented


    سپاسگزار

  • thrilled


    محتوا

  • chuffed


    قلقلک داد

  • thankful


    سرخوش


  • بسیار خوشحال

  • tickled


    پیچیده شده

  • grateful


    سرخوشی

  • elated


    تسخیر کردن

  • overjoyed


    از خود راضی

  • wrapped


    غرغر کرد

  • euphoric


    خشنود است

  • rapt


    روی ماه

  • smug


    روحیه بالا

  • complacent


    خروس یک حلقه

  • gruntled


    خوشحال به عنوان مشت

  • well pleased


    صورتی قلقلک داده شده


  • خیلی خوشحال بودن

  • in high spirits


    روی ابر هفت

  • cock-a-hoop


    ساخته شده. مصنوعی

  • pleased as punch


    به اندازه پانچ راضی است

  • tickled pink




  • made up


  • as pleased as Punch


لغت پیشنهادی

bonnet

لغت پیشنهادی

bullseye

لغت پیشنهادی

gallows