electronic
electronic - الکترونیکی
adjective - صفت
UK :
US :
الکترونیک
electronic equipment such as computers and televisions, uses electricity that has passed through computer chips, transistors etc
تجهیزات الکترونیکی مانند کامپیوتر و تلویزیون از برقی استفاده می کنند که از تراشه های کامپیوتری، ترانزیستورها و غیره عبور کرده است
using or produced by electronic equipment
استفاده یا تولید شده توسط تجهیزات الکترونیکی
electronic equipment uses electricity and computer CHIPs
تجهیزات الکترونیکی از برق و تراشه های کامپیوتری استفاده می کنند
using or produced by using electronic equipment
استفاده یا تولید با استفاده از تجهیزات الکترونیکی
(especially of equipment), using, based on or used in a system of operation that involves the control of electric current by various devices
(به ویژه تجهیزات)، با استفاده، بر اساس، یا استفاده در یک سیستم عملیاتی که شامل کنترل جریان الکتریکی توسط دستگاه های مختلف است.
مربوط به رایانه یا کاری که توسط رایانه انجام می شود
involving a system of operation that involves the control of a flow of electrons esp. in various devices including computers
شامل یک سیستم عملیاتی است که شامل کنترل جریان الکترونها میشود. در دستگاه های مختلف از جمله کامپیوتر
using, based on or used in a system of operation which involves the control of electric current by various devices, such as microchips
استفاده، بر اساس، یا استفاده در یک سیستم عملیاتی که شامل کنترل جریان الکتریکی توسط دستگاه های مختلف مانند ریزتراشه ها است.
به صورت الکترونیکی بر روی ریزتراشه، دیسک یا کامپیوتر نگهداری می شود
using the internet or another electronic communication system in order to operate
استفاده از اینترنت یا سایر سیستم های ارتباط الکترونیکی به منظور فعالیت
توسعه اخیر بالاست الکترونیکی، عصر جدیدی را در فناوری روشنایی ایجاد کرده است.
These unique circuits contain semiconductor devices as well as other discrete electronic components soldered on a thin alumina substrate.
این مدارهای منحصر به فرد حاوی دستگاه های نیمه هادی و همچنین سایر قطعات الکترونیکی گسسته هستند که روی یک بستر نازک آلومینا لحیم شده اند.
Granted, a lot of electronic exchanges are stilted and jittery.
مسلماً، بسیاری از مبادلات الکترونیکی خاموش و پریشان هستند.
an electronic keyboard
یک صفحه کلید الکترونیکی
پس چگونه میتوانیم موفقیت فعالیتهای چاپی آن را به نشر الکترونیک ترجمه کنیم؟
Now it is shifting fast into electronic publishing.
اکنون به سرعت در حال تغییر به سمت انتشارات الکترونیکی است.
The electronic republic, therefore has already started to redefine the traditional roles of citizenship and political leadership.
بنابراین، جمهوری الکترونیک از قبل شروع به بازتعریف نقش های سنتی شهروندی و رهبری سیاسی کرده است.
Inside the mirrored towers of its operations complex it decodes, translates and analyzes the electronic stew known as signals intelligence.
در داخل برجهای آینهای مجموعه عملیات خود، خورش الکترونیکی معروف به هوش سیگنال را رمزگشایی، ترجمه و تجزیه و تحلیل میکند.
Lab-Plant has introduced a computer-controlled, electronic stirrer which can be programmed to perform a series of functions automatically and for long periods.
Lab-Plant یک همزن الکترونیکی با کنترل کامپیوتر را معرفی کرده است که می تواند برای انجام یک سری عملکرد به صورت خودکار و برای مدت طولانی برنامه ریزی شود.
مسافران خطوط هوایی دیگر مجبور نیستند هنگام حضور در هواپیما، تمام وسایل الکترونیکی را خاموش کنند.
اگر بچههای من ابزارهای الکترونیکی شیک میخواهند، باید برای آنها پول دربیاورند.
Sophisticated electronic calculators could give some students an unfair advantage.
ماشینحسابهای الکترونیکی پیشرفته میتواند به برخی از دانشآموزان مزیت ناعادلانهای بدهد.
electrical and electronic equipment
تجهیزات الکتریکی و الکترونیکی
electronic voting machines
ماشین های رای گیری الکترونیکی
موسیقی رقص الکترونیک
electronic medical records
مدارک پزشکی الکترونیکی
electronic communication/banking/payments
ارتباطات الکترونیکی/بانکی/پرداخت
This dictionary is available in electronic form.
این فرهنگ لغت به صورت الکترونیکی موجود است.
an electronic book/edition/text
کتاب/نسخه/متن الکترونیکی
The advent of electronic media and the information age had a profound impact on social interaction and cultural identity.
ظهور رسانه های الکترونیکی و عصر اطلاعات تأثیر عمیقی بر تعامل اجتماعی و هویت فرهنگی داشت.
یک مهندس الکترونیک
مهندس الکترونیک
electronic circuits
مدارهای الکترونیکی
قطعات الکترونیکی و مکانیکی مانند گذشته دوام ندارند.
an electronic keyboard/game
یک صفحه کلید/بازی الکترونیکی
electronic components/devices
قطعات/دستگاه های الکترونیکی
electronic communication/cash
ارتباطات الکترونیکی / پول نقد
electronic publishing
نشر الکترونیکی
electronic components/equipment
قطعات/تجهیزات الکترونیکی
electronic banking
بانکداری الکترونیک
اسکوربورد الکترونیکی بزرگ، تکرار آخرین گل را نشان می داد.
electronic games/gadgets/goods
بازی های الکترونیکی/گجت ها/کالاها
They design integrated circuits and other electronic components.
آنها مدارهای مجتمع و سایر قطعات الکترونیکی را طراحی می کنند.
electronic device/equipment/product
دستگاه/تجهیزات/محصول الکترونیکی
an electronic catalogue/database
کاتالوگ/پایگاه داده الکترونیکی
electronic data/records
داده ها/سوابق الکترونیکی
electronic access/billing
دسترسی الکترونیکی/صورتحساب
electronic media/publishing
رسانه های الکترونیکی/نشر
These days, people are using a growing array of electronic communication methods - e-mail text messaging, instant messaging, and social networking sites.
این روزها، مردم از طیف رو به رشدی از روشهای ارتباط الکترونیکی استفاده میکنند - ایمیل، پیامهای متنی، پیامرسانی فوری و سایتهای شبکههای اجتماعی.
چک ها به طور پیوسته با سیستم های پرداخت الکترونیکی مانند کارت های نقدی جایگزین می شوند.
computerisedUK
کامپیوتری انگلستان
computerizedUS
کامپیوتری ایالات متحده
photoelectric
فوتوالکتریک
anodic
آندی
autoelectronic
خودکار الکترونیکی
cathodic
کاتدی
photoelectronic
فوتوالکترونیک
thermionic
ترمیونیک
voltaic
ولتایی