apiece

base info - اطلاعات اولیه

apiece - یک تکه

adverb - قید

/əˈpiːs/

UK :

/əˈpiːs/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [apiece] در گوگل
description - توضیح
  • costing or having a particular amount each


    هزینه یا داشتن مقدار خاصی برای هر کدام


  • هر یک

  • I bought a dozen cookies, so you can take three apiece.


    من یک دوجین کوکی خریدم، بنابراین شما می توانید سه عدد از آن را بردارید.

  • Oranges are 20 cents apiece.


    پرتقال هر عدد 20 سنت است.

  • At Yanto's suggestion they had each gone off and found themselves a long thin stick apiece.


    به پیشنهاد یانتو، هر کدام از آن‌ها رفتند و هرکدام یک چوب نازک دراز پیدا کردند.

  • Both are in their 50s, have been married for more than 30 years and have three children apiece.


    هر دو در دهه 50 زندگی خود هستند، بیش از 30 سال است که ازدواج کرده اند و هر کدام سه فرزند دارند.

  • Broadus and Lee were free throughout the trial on $ 1 million bail apiece.


    بروادوس و لی در طول دادگاه با وثیقه یک میلیون دلاری آزاد بودند.

  • Every Christmas we could expect at least one toy apiece.


    هر کریسمس می‌توانستیم حداقل یک اسباب‌بازی را انتظار داشته باشیم.

  • In seven Tests at headquarters between 1983 and 1989, Foster took just 14 wickets at 44 runs apiece.


    در هفت تست در مقر مرکزی بین سال‌های 1983 و 1989، فاستر تنها 14 ویکت در هر 44 دوش گرفت.

  • The 300 lobbyists and lawyers gave an average of just above $ 10,000 apiece.


    300 لابی گر و وکیل به طور متوسط ​​هر کدام بیش از 10000 دلار دادند.

  • The past 10 congresses averaged voting on one amendment apiece, according to Congressional Quarterly.


    طبق گزارش کنگره کوارترلی، 10 کنگره گذشته به طور متوسط ​​روی یک اصلاحیه رای دادند.

example - مثال
  • Sterling and Walcott scored a goal apiece.


    استرلینگ و والکات هر کدام یک گل زدند.

  • The largest stones weigh over five tonnes apiece.


    بزرگترین سنگ ها بیش از پنج تن وزن دارند.

  • In good condition dolls from this period sell for £500 apiece.


    عروسک های این دوره در شرایط خوبی به قیمت 500 پوند به فروش می رسند.

  • In good condition dolls from this period sell for $500 apiece.


    عروسک های این دوره در شرایط خوبی به قیمت 500 دلار به فروش می رسند.

  • They got just 35 shares apiece.


    آنها هر کدام فقط 35 سهم گرفتند.

  • The contracts were valued at $300,000 to $400,000 apiece.


    ارزش این قراردادها بین 300 تا 400 هزار دلار بود.

synonyms - مترادف
antonyms - متضاد

  • به طور کلی


  • با یکدیگر

  • collectively


    به صورت جمعی


  • همه با هم

  • en masse


    به صورت دسته جمعی


  • به عنوان یک گروه


  • بطور کلی


  • در مجموع

  • altogether


    بطور قابل ملاحظه ای

  • substantially


    تا حد زیادی


  • عمدتا

  • predominantly


    به طور مشترک

  • jointly


    به صورت تعاونی

  • cooperatively


    اغلب


  • همزمان

  • simultaneously


    به طور عمده


  • اصولا

  • chiefly


    به صورت متحد

  • principally


    اساسا

  • unitedly


    به صورت همزمان


  • روی هم رفته

  • synchronously


    در درجه اول


  • مدنظر قرار دادن همه چیز


  • در بیشتر موارد


  • همه چیز در نظر گرفته شد


  • در تعادل

  • contemporaneously



  • all things considered


  • generally speaking



لغت پیشنهادی

detrimental

لغت پیشنهادی

decision

لغت پیشنهادی

rude