extremely
extremely - فوق العاده
adverb - قید
UK :
US :
به درجه بسیار عالی
بسیار
The conference was extremely badly organized.
کنفرانس فوق العاده بد سازماندهی شده بود.
بسیاری از آنها بسیار رنگارنگ هستند، بسیاری از آنها کسل کننده هستند.
ترک شغل قدیمی ام تصمیم بسیار دشواری بود.
از بین بردن قارچ بسیار دشوار است.
There was little point in remaining in the transit room; the onward flight to Changsha was an extremely dubious bet.
ماندن در اتاق ترانزیت فایده چندانی نداشت. پرواز به سمت چانگشا یک شرط بندی بسیار مشکوک بود.
But once established, the service class is extremely effective in ensuring that its offspring also joins this elite.
اما، پس از ایجاد، کلاس خدمات در حصول اطمینان از پیوستن فرزندانش به این نخبگان بسیار مؤثر است.
او احساس می کرد که یک معاینه بسیار دقیق انجام داده است.
تقریباً تمام خانه های خالی اکنون با اموال خالی و با قیمت های بسیار بالا فروخته می شد.
مراجعه منظم به پزشک برای مادران باردار بسیار مهم است.
Some bands are extremely keen to sign with a respected manager who insists on collecting the artist's money.
برخی از گروه ها بسیار مشتاق هستند که با مدیر محترمی که اصرار دارد پول هنرمند را جمع آوری کند، قرارداد ببندند.
رعایت دقیق دستورالعمل ها بسیار مهم است.
extremely useful/valuable
بسیار مفید/ارزشمند
extremely dangerous/serious/complex
بسیار خطرناک/جدی/پیچیده
extremely popular/successful
بسیار محبوب/موفق
او پیدا کردن کار را بسیار دشوار می دید.
هنوز هم یک اتفاق بسیار نادر است.
خطرات موجود بسیار زیاد است.
دمای بسیار پایین
اگر بتوانید با او صحبتی داشته باشید بسیار سپاسگزار خواهم بود.
تبلت جدید آنها فروش بسیار خوبی دارد.
او فوق العاده سخت کار می کند.
آنها بسیار بعید هستند که برنده شوند.
او به دستاوردهای پسرش بسیار افتخار می کند.
کارکنان فوق العاده مفید بودند.
تقاضا همچنان بسیار قوی است.
بسیاری از مردم در مناطق روستایی به شدت فقیر هستند.
مارک می دانست که رفتار بسیار بدی داشته است.
این موضوع به شدت پیچیده است.
آنها فوق العاده خوب بازی کردند.
She's extremely beautiful.
او فوق العاده زیباست
او فوق العاده باهوش بود.
بسیار
terribly
به طرز وحشتناکی
به شدت
exceedingly
به طور قابل ملاحظه
فوق العاده
extraordinarily
به طور کامل
thoroughly
براستی
عظیم
ultra
کاملا
tremendously
بخصوص
hugely
بیش از حد
immensely
توانا
mega
واقعا
utterly
به طور جدی
عالی
exceeding
بسیار زیاد
excessively
تاول زده
mighty
بطور باور نکردنی
مخصوصا
supremely
vastly
blisteringly
colossally
enormously
fiercely
incredibly
specially
surpassingly
terrifically
اندکی
moderately
نسبتا
lightly
به آرامی
marginally
در حاشیه
reasonably
منطقی
به طور نسبی
adequately
به اندازه کافی
averagely
به طور متوسط
temperately
معتدل
satisfactorily
رضایت بخش
passably
قابل عبور
منصفانه
tolerably
قابل تحمل
imperceptibly
بطور نامحسوس
inconsiderably
بطور غیر قابل ملاحظه ای
insignificantly
به طور ناچیز
scarcely
به ندرت
incompletely
به طور ناقص
mildly
به صورت ملایم
nominally
به صورت اسمی
negligibly
بطور ناچیز
تاحدی
به سختی
فقط
مقدار کمی
ناچیز
meagerly
حداقل
minimally
غیر قابل قدر
scantily
به هیچ وجه
inappreciably