knife
knife - چاقو
noun - اسم
UK :
US :
یک تیغه فلزی که در یک دسته قرار می گیرد و برای برش یا به عنوان سلاح استفاده می شود
گذاشتن چاقو به بدن کسی
a tool usually with a metal blade and a handle used for cutting and spreading food or other substances, or as a weapon
ابزاری که معمولاً دارای تیغه و دسته فلزی است که برای بریدن و پخش کردن غذا یا مواد دیگر یا به عنوان سلاح استفاده می شود.
حمله به کسی با استفاده از چاقو
ابزار یا سلاحی که برای برش استفاده می شود و معمولاً از یک تیغه فلزی و یک دسته تشکیل شده است
فشار دادن چاقو به کسی تا به او صدمه بزند
knives and forks
چاقو و چنگال
یک چاقوی تیز
چاقوی نان (= برای بریدن نان)
هدف منع جوانان از حمل چاقو است.
He had been stabbed repeatedly with a kitchen knife.
او بارها با چاقوی آشپزخانه مورد ضربات چاقو قرار گرفته بود.
طرحی برای مقابله با جرایم با چاقو
او در یک حمله جنون آمیز با چاقو به قتل رسید.
چاقوها برای صدراعظم است.
مارسیا در حالی که چاقو را عمیق تر می چرخاند خندید.
فقط برای چرخاندن چاقو، سازندگان فیلم یک پایان غافلگیرکننده ارائه کرده اند.
قرار است روز پنجشنبه دوباره زیر چاقوی جراح برود.
او و گروهش یک شب با چاقو درگیر شدند.
چاقو را در اعماق قلبش فرو کرد.
چاقو را محکم تر روی گلویش فشار داد.
ناگهان چاقویی را روی من کشید.
با چاقویی که از پشتش بیرون زده بود روی میزش خم شده بود.
چاقو را تهدیدآمیز به صورت او تکان داد.
او اکنون یک چاقو در کیف خود حمل می کند.
او احساس کرد که چاقویی مچ دستش را باز کرد.
چاقو و چنگالش را برداشت و شروع کرد به خوردن.
او چاقوی خود را به سمت ریچارد گرفت.
چاقو را روی گلویش گذاشت تا او را بترساند و سکوت کند.
او با یک چاقوی 12 اینچی به پشت او ضربه زد.
آن چاقو خیلی خوب بریده نمی شود - نیاز به تیز کردن دارد.
خطوط را می توان با یک چاقوی کاردستی برش داد.
از یک چاقوی تیز برای جدا کردن خمیر اضافی استفاده کنید.
مجموعه ای از چاقوهای آشپزخانه
یک چاقوی حکاکی تیز هنگام حکاکی هر مفصل ضروری است.
چاک چاقوی شکاری خود را از غلاف آن بیرون آورد.
سارا چاقو و چنگالش را مرتب روی بشقاب گذاشت.
مهاجم قبل از فرار او را با یک چاقوی آشپزخانه 6 اینچی تهدید کرد.
تیغه
sword
شمشیر
bayonet
سرنیزه
chopper
خردکن
scythe
داس
sickle
کاتر
cutter
نیزه
lance
ساق پا
shank
شیو
shiv
رکابی
stiletto
منبت کار
carver
کتلاس
cutlass
حاشیه، غیرمتمرکز
بولو
bolo
خنجر
dagger
لانست
lancet
قمه
machete
نقطه
چاک دهنده
ripper
sabreUK
sabreUK
saberUS
saberUS
چاقوی کوچک جراحی
scalpel
اسکیتار
scimitar
سیخ
skewer
اسکی باز
skiver
فولاد
تیغه سوئیچ
switchblade
قلقلک دهنده
tickler
لبه برش
cutting edge
ابزار برش
cutting tool