affected
affected - متأثر، تحت تأثیر، دچار، مبتلا
adjective - صفت
UK :
US :
نه صادقانه و نه طبیعی
مصنوعی و غیر صادقانه
من نمی توانم او را تحمل کنم - او بسیار پر سر و صدا و متاثر است.
اما حتی بهترین مراقبت ممکن است به بدترین آسیبدیدگان کمکی نکند.
این کار را تا زمانی که درد کاهش یابد ادامه دهید، سپس ناحیه آسیب دیده را بپوشانید و به پزشک مراجعه کنید.
بدترین مناطق آسیب دیده بخش هایی از اسقف اوکلند، استنلی و دیگر روستاها در Weardale بود.
However no residents in affected houses had complained and many had spoken out in favour of the proposals.
با این حال، هیچ یک از ساکنان خانه های آسیب دیده شکایت نکرده بودند و بسیاری از آنها به نفع این پیشنهادات صحبت کرده بودند.
این خنده احمقانه او واقعاً من را آزار می دهد.
من از آن خنده احمقانه او متنفرم.
Objections are frequently raised by affected personnel and methods to input documents automatically are thus highly desirable.
اعتراضات اغلب توسط پرسنل آسیب دیده مطرح می شود، و بنابراین روش هایی برای ورود خودکار اسناد بسیار مطلوب است.
او با مهمانانش با ادبی متأثر رفتار کرد.
Nor are the blight years which affected potato crops in about one year in three in the not so distant past.
همچنین سالهای بلایت که محصولات سیبزمینی را در یک سال از هر سه سال تحت تأثیر قرار دادند، در گذشتهای نه چندان دور، نیستند.
عنصر دیگری که بر کنترل سلطنتی تأثیر گذاشت، رویه انتصاب معاونان بود.
The shake-out of labour after 1979 affected women's employment less than men's, both here and abroad.
خروج نیروی کار پس از سال 1979 بر اشتغال زنان کمتر از مردان تأثیر گذاشت، چه در اینجا و چه در خارج از کشور.
پماد را به نواحی آسیب دیده بمالید.
نگران تغییر قوانین نباشید - شما تحت تأثیر قرار نخواهید گرفت.
an affected laugh/smile
خنده/لبخند متاثر
از چنین کلمات عجیب و غریب استفاده نکنید - این باعث می شود که شما تحت تأثیر قرار بگیرید.
او با صدایی نسبتاً متاثر صحبت می کند.
شیوه/سبک نوشتاری تحت تأثیر
او را بسیار متاثر یافتم.
او سبک نوشتاری بسیار متاثری دارد.
artificial
ساختگی
assumed
فرض
forced
مجبور شد
pretended
تظاهر کرد
strained
تحت فشار قرار گرفته است
unnatural
غیر طبیعی
contrived
بیش از حد دمیده شده
overblown
بیش از حد
overdone
شبیه سازی شده
simulated
سفت
stiff
جعلی
fake
جعل شده
feigned
توخالی
hollow
غیر صادقانه
insincere
laboredUS
laboredUS
در انگلستان کار کرد
labouredUK
مسخره کردن
mock
بیش از حد رسیده
overripe
بیش از حد کار کرده
overworked
شبه
pseudo
تقلبی
counterfeit
با اخلاق
faked
phoneyUK
mannered
غیرمتقاعدکننده
phoneyUK
اغراق آمیز
unconvincing
تقلید
exaggerated
phonyUS
imitation
تظاهر کن
phonyUS
سطحی
superficial
genuine
اصل
طبیعی
artless
بی هنر
فروتن
spontaneous
خود جوش
unaffected
بی تاثیر
uncontrived
ساخته نشده
unfeigned
بدون جعل
unforced
غیر اجباری
unpretentious
بی تکلف
calm
آرام
خوب
واقعی
sincere
مخلص - بی ریا - صمیمانه
درست است، واقعی
unchanged
بدون تغییر
unhurt
صدمه نخورده
unimpaired
بدون آسیب
uninjured
آسیب ندیده
unmoved
بی حرکت
unperturbed
بدون مزاحمت
unswayed
تکان نخورده
untroubled
بدون مشکل
voluntary
داوطلبانه
volitional
ارادی
freewill
اراده آزاد
uncoerced
بدون اجبار
مایل بودن
داوطلب
wilful
با اراده
willful
