arms

base info - اطلاعات اولیه

arms - بازوها

noun - اسم

/ɑːrmz/

UK :

/ɑːmz/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [arms] در گوگل
description - توضیح
  • weapons used for fighting wars


    سلاح هایی که برای جنگ استفاده می شود

  • a set of pictures or patterns, usually painted on a shield, that is used as the special sign of a family town university etc


    مجموعه‌ای از تصاویر یا نقش‌ها که معمولاً روی یک سپر نقاشی می‌شوند و به‌عنوان علامت خاص خانواده، شهر، دانشگاه و غیره استفاده می‌شوند.

  • weapons and equipment used to kill and injure people


    سلاح ها و تجهیزاتی که برای کشتن و زخمی کردن مردم استفاده می شود

  • →  arm


    → بازو

  • weapons and explosives used in fighting wars


    سلاح ها و مواد منفجره مورد استفاده در جنگ ها

  • We lay under arms all day and made but little change in our position.


    تمام روز زیر اسلحه دراز کشیدیم و تغییر چندانی در موقعیت خود ایجاد کردیم.

  • About I m men are still under arms because says the government the war is not yet over.


    در مورد من مردان هنوز زیر اسلحه هستند زیرا به گفته دولت، جنگ هنوز تمام نشده است.

example - مثال
  • arms and ammunition


    اسلحه و مهمات

  • The UN imposed an arms embargo on the country.


    سازمان ملل این کشور را تحریم تسلیحاتی کرد.

  • He's the world's most notorious arms dealer.


    او بدنام ترین دلال اسلحه در جهان است.

  • Police officers in the UK do not usually carry arms.


    افسران پلیس در بریتانیا معمولا اسلحه حمل نمی کنند.

  • They banned arms sales to countries with poor human rights records.


    آنها فروش تسلیحات به کشورهایی را که سوابق حقوق بشری ضعیفی دارند ممنوع کردند.

  • He was trying to rebuild the country's nuclear arms programme.


    او در تلاش بود تا برنامه تسلیحات هسته ای کشور را بازسازی کند.

  • the King’s Arms (= used as the name of a pub)


    King’s Arms (= به عنوان نام میخانه استفاده می شود)

  • The royal arms appear on the door of the Queen's carriage.


    بازوهای سلطنتی روی در کالسکه ملکه ظاهر می شوند.

  • It was the first ‘modern’ war with more than a million men under arms.


    این اولین جنگ «مدرن» با بیش از یک میلیون مرد زیر اسلحه بود.

  • A leading environmentalist has issued a call to arms to companies and the public to do more about plastic waste.


    یکی از فعالان برجسته محیط زیست از شرکت ها و مردم خواسته است تا در مورد زباله های پلاستیکی بیشتر تلاش کنند.

  • The president's speech was a call to arms to restore the vitality of the American dream.


    سخنرانی رئیس جمهور فراخوانی به سلاح برای بازگرداندن سرزندگی رویای آمریکایی بود.

  • The government called on the terrorists to lay down their arms.


    دولت از تروریست ها خواست سلاح های خود را زمین بگذارند.

  • He encouraged his supporters to take up arms against the state.


    او هوادارانش را تشویق کرد که علیه دولت اسلحه به دست بگیرند.

  • The people took up arms to defend their country.


    مردم برای دفاع از کشورشان اسلحه به دست گرفتند.

  • He was accused of supplying arms to terrorists.


    او متهم به تهیه سلاح برای تروریست ها بود.

  • The country's economic growth could fuel an arms build-up.


    رشد اقتصادی این کشور می تواند به افزایش تسلیحات دامن بزند.

  • They have been charged with supplying arms to the guerrillas.


    آنها به تامین سلاح برای چریک ها متهم شده اند.

  • An arms cache was discovered in South Wales.


    یک انبار اسلحه در ولز جنوبی کشف شد.

  • They were sanctioned for be selling arms to rogue nations.


    آنها به دلیل فروش اسلحه به کشورهای سرکش تحریم شدند.

synonyms - مترادف
  • armaments


    تسلیحات

  • artillery


    توپخانه

  • firearms


    سلاح گرم

  • guns


    اسلحه ها

  • ordnance


    مهمات

  • weaponry


    سلاح ها

  • weapons


    توپ

  • cannon


    مواد

  • munitions


    لوازم جانبی انگلستان

  • materiel


    acoutermentsUS

  • accoutrementsUK


    تجهیزات

  • accoutermentsUS


    موشک ها


  • همه جانبه

  • missiles


    تجهیزات نظامی

  • panoply


    ماشین های جنگی

  • military supplies


    سلاح های جنگی

  • war machines


    ابزار جنگ

  • weapons of war


    قدرت آتش

  • instruments of war


    انبار مهمات

  • firepower


    تفنگ های دستی

  • arsenal


    حرارت

  • handguns


    قطعات

  • ammunition


    دنده


  • بمب ها

  • pieces


    تدارکات


  • تفنگ ها

  • bombs


    تپانچه ها

  • supplies


    اسلحه های بزرگ

  • rifles


  • pistols


  • big guns


antonyms - متضاد
  • harmony


    هارمونی


  • صلح

  • accord


    توافق


  • هماهنگی

  • concord


    رفاقت

  • concordance


    آتش بس

  • amity


    آشتی

  • armistice


    معاهده

  • ceasefire


    توقف خصومت ها

  • conciliation



  • truce


  • cessation of hostilities


لغت پیشنهادی

procured

لغت پیشنهادی

arbor

لغت پیشنهادی

san